word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
نگران چیزی نباشید چون فکر می کنید روی شما تاثیری ندارد
-
علاقه ای به هدف یا فعالیت خاصی ندارند
-
نگران نباشید یا علاقه ای نداشته باشید، به خصوص زمانی که باید نگران یا علاقه مند باشید
-
نگران یا مضطرب نیست
-
عجیب بود. آنها او را تهدید به اخراج کردند، اما او کاملاً نگران به نظر می رسید.
-
او آرام است و به برخی از درمان های نیمه تمام به خوبی پاسخ می دهد و نگران ریزش موی خود نیست.
-
But he was unconcerned about the bite and thought the tingling pain was more indicative of a urine infection than shingles.
اما او نگران گزش نبود و فکر میکرد که درد گزگز بیش از زونا نشاندهنده عفونت ادراری است.
-
به نظر می رسید که او نگران خطر خشونت نیست.
-
آنها به نظر می رسیدند که نسبت به گلوله باران اطرافشان کاملا بی توجه بودند.
-
کلانتر نگران مکان آنها نبود.
-
به نظر می رسید که برادران نسبت به آنچه کسیدی می گفت بی توجه بودند.
-
به نظر می رسید اسکات نگران مشکل همراهش نیست و به سمت راست او نگاه می کند.
-
اما جمهوری خواه اظهار داشت که از نظر نظرسنجی ها بی توجه است.
-
To her everything seemed to be curious and interesting and she was utterly unconcerned how she appeared to other people.
برای او همه چیز کنجکاو و جالب به نظر می رسید، و او کاملاً نگران این بود که چگونه در مقابل دیگران ظاهر می شود.
example - مثال
-
او رانندگی کرد، ظاهراً نگران صدای موتور نبود.
-
جوانان اغلب به مسائل سیاسی بی توجه هستند.
-
He was apparently unconcerned by his failure to gain a university place.
او ظاهراً نگران شکستش در کسب مقام دانشگاهی نبود.
-
سعی کردم بی خیال رفتار کنم.
-
They appeared completely unconcerned about what they had done.
به نظر می رسید که آنها نسبت به کاری که انجام داده بودند کاملاً بی توجه بودند.
-
The baby was apparently unconcerned by the noise.
نوزاد ظاهراً نگران این صدا نبود.
-
آیا به همان اندازه که به نظر می رسد نگران وضعیت نیستید؟
-
چگونه می توانید نگران هزینه های چیزها نباشید؟
synonyms - مترادف
-
carefree
بی خیال
-
untroubled
بدون مشکل
-
blithe
دلسوزی
-
insouciant
ناآگاه
-
nonchalant
بی تفاوت
-
unperturbed
بدون مزاحمت
-
سرد
-
relaxed
آرام
-
unruffled
ناآرام
-
serene
بی نگرانی
-
unworried
devil-may-care
-
devil-may-care
خوش شانس
-
happy-go-lucky
گاه به گاه
-
casual
غیر صمیمی
-
آسان
-
بي تفاوت
-
indifferent
دور
-
unanxious
بی احساس
-
aloof
بی توجه
-
callous
نابسامان
-
calm
جدا
-
careless
همجنس گرا
-
debonair
با نشاط
-
detached
سبک
-
سیلی
-
laid-back
بی علاقه
-
lighthearted
-
lightsome
-
oblivious
-
slaphappy
-
uninterested
antonyms - متضاد
-
anxious
مشتاق
-
نگران
-
careworn
فرسوده
-
agitated
آشفته
-
avid
کنجکاو
-
پریشان
-
distressed
علاقه مند
-
گرفتار
-
ناآرام
-
مراقبت
-
perturbed
احساس
-
uneasy
عصبی
-
دلسوز
-
caring
بی اعصاب
-
مشکل دار
-
ناراحت
-
sympathetic
می ترسد
-
unnerved
زمان فعل
-
troubled
مضطرب
-
upset
وحشت زده
-
اذیت شد
-
tense
مختل
-
disquieted
بی صدا
-
frightened
ترسناک
-
bothered
ناراحت کننده
-
disturbed
سیمی
-
unquiet
-
distracted
-
fearful
-
fretting
-
wired