word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
نه شنیده و نه شنیده شده
-
تا به آن گوش داده نشود یا مورد توجه قرار نگیرد
-
متاسفانه صدای ما در آن زمان شنیده نشد.
-
The proposals went largely unheard because we remained on a semi-war footing throughout the Cold War.
این پیشنهادها تا حد زیادی ناشناخته ماندند، زیرا ما در طول جنگ سرد در وضعیت نیمه جنگ باقی ماندیم.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
inaudible
غیر قابل شنیدن
-
بی صدا
-
hushed
ساکت شد
-
mumUK
mumUK
-
momUS
momUS
-
muffled
خفه شده
-
mute
ساکت
-
noiseless
بی حرف
-
خاموش
-
silentious
نرم
-
soundless
کم
-
speechless
از هوش رفتن
-
unhearable
زمزمه کرد
-
voiceless
غیر ارتباطی
-
muted
نامشخص
-
دهان بسته
-
stifled
غیر آوازی
-
بی بیان
-
faint
سخت برای شنیدن
-
mumbled
سخت تشخیص دادن
-
uncommunicative
پرحرف نیست
-
muttered
ضعیف
-
indistinct
-
closemouthed
-
nonvocal
-
inarticulate
-
-
-
not talkative
-
-
feeble
antonyms - متضاد
-
audible
قابل شنیدن
-
heard
شنیده شد
-
noisy
پر سر و صدا
-
talkative
پرحرف