word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای باز کردن قفل در، جعبه و غیره
-
to open something especially a door that is locked (= fastened with a lock) using a key or an electronic device
باز کردن چیزی، مخصوصاً دری که با استفاده از کلید یا وسیله الکترونیکی قفل شده است (= با قفل بسته می شود).
-
برای وارد کردن رمز یا شماره برای استفاده از تلفن همراه
-
تا یک تلفن همراه قابل استفاده در هر شبکه تلفن همراه باشد
-
برای کشف حقایق جدید مهم در مورد چیزی و نشان دادن آنها به مردم
-
این امکان را فراهم می کند که از چیزی به خوبی استفاده شود، در حالی که قبلاً ممکن است به اندازه کافی استفاده نشده باشد
-
برای به دست آوردن ویژگی های اضافی در یک بازی رایانه ای، به عنوان مثال با انجام موفقیت آمیز یک چالش
-
to make the imagination more active producing interesting ideas and images
برای فعال تر کردن تخیل، تولید ایده ها و تصاویر جالب
-
برای باز کردن قفل با استفاده از یک کلید، یک دستگاه الکترونیکی یا یک سری اعداد یا حروف
-
در دسترس قرار دادن چیزی برای استفاده به منظور افزایش ارزش یا کسب سود از آن
-
در نیمه راه، قفل گاراژی را باز کرد و اجازه داد درب به سمت بالا برود تا یک رنج روور جدید نمایان شود.
-
جو گفت: بیا و ببین و قفل دروازه آهنی بزرگی را باز کرد.
-
I began working at Canary Wharf alongside the river working in all sorts of media in order to unlock certain ideas.
من شروع به کار در Canary Wharf در کنار رودخانه کردم و در انواع رسانه ها کار کردم تا بتوانم ایده های خاصی را باز کنم.
-
در آپارتمان را باز کردم و متوجه شدم ادوشا هنوز بیدار است.
-
قفل در را باز کن! ما نمی توانیم بیرون بیاییم!
-
قفل درب ورودی خانه خود را باز می کنید.
-
وقتی قفل در را باز می کرد، خانه بلندش بر روی او ظاهر شد.
-
Rockhart says that the critical-success factor approach aims to unlock the manager's implicitly held model of success.
راکهارت میگوید که رویکرد عامل موفقیت بحرانی با هدف بازگشایی الگوی ضمنی موفقیت مدیر است.
-
کدام یک از این کلیدها قفل گاوصندوق را باز می کند؟
example - مثال
-
برای باز کردن قفل در
-
غواصان امیدوار بودند که برخی از رازهای بستر دریا را باز کنند.
-
درام به کشف استعدادهای خلاقانه جوانان کمک می کند.
-
کلید باز کردن رمز و راز
-
آیا یک تلفن قدیمی در اطراف خوابیده است؟ قفل آن را باز کنید و به عنوان یدک نگه دارید.
-
بازیکنان اهداف را کامل می کنند، سطوح جدید را باز می کنند و در بازی پیشرفت می کنند.
-
Additional features can be unlocked in-app for $5.99.
قابلیتهای اضافی را میتوان در برنامه با قیمت 5.99 دلار باز کرد.
-
فکر کنم در گاراژ را باز گذاشتم.
-
برای باز کردن قفل تلفن همراه در هنگام روشن شدن، باید پین مخفی را بدانید.
-
پس از باز شدن قفل گوشی، میتوانید در حین سفر سیمکارتها را خریداری و تعویض کنید.
-
A chemical has been discovered that may be the key to unlocking the mysteries of Parkinson's disease.
یک ماده شیمیایی کشف شده است که ممکن است کلید کشف رمز و راز بیماری پارکینسون باشد.
-
کاوش در این سیارک ها ممکن است به کشف رازهای اولیه منظومه شمسی کمک کند.
-
او بخشی از تیمی بود که نقشه ژنتیکی انسان را باز کرد.
-
ما باید پتانسیل همه مردممان را باز کنیم، نه فقط برخی از مردممان.
-
The company's mission is to unlock the value of images and videos produced everyday across the web and social media.
ماموریت این شرکت بازگشایی ارزش تصاویر و ویدیوهایی است که هر روز در سراسر وب و رسانه های اجتماعی تولید می شوند.
-
برای باز کردن قفل تقریباً تمام عملکردهای بازی، باید مصنوعات خاصی را پیدا کنید.
-
Sometimes living here is like playing an adventure game - every problem solved unlocks two new quests.
گاهی اوقات زندگی در اینجا مانند انجام یک بازی ماجراجویی است - هر مشکلی که حل شود، دو ماموریت جدید را باز می کند.
-
یکی از کارکردهای شعر باز کردن قفل تخیل است.
-
آیا می توانی در را برای من باز کنی؟
-
اگر ما ارزش این تجارت را باز نکنیم، شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.
-
انشعاب با اجازه دادن به ارزش گذاری جداگانه دو شرکت، ارزش سهامداران را باز می کند.
-
طرحهای آزادسازی سهام یک راه امن و ساده برای باز کردن پول نقد از خانه شما است.
synonyms - مترادف
-
unbolt
باز کردن
-
undo
لغو کردن
-
unfasten
باز کن
-
باز کردن نوار
-
unlatch
باز کردن مهر و موم
-
unbar
برداشتن
-
unseal
جدا کردن
-
unclose
باز کردن زنجیر
-
unpick
جیمی
-
disengage
ترکیدن
-
unchain
باز کردن دکمه
-
jimmy
باز کردن قلاب
-
بسته نشده
-
unbutton
پهن پرتاب کن
-
unhook
شکستن
-
unravel
در را باز کن
-
unshut
شل کردن
-
شل
-
رایگان
-
رهایی
-
رفع مشکل
-
loosen
-
-
-
unbind
-
-
untie
-
unloose
-
unloosen
-
unfix
-
unclasp
antonyms - متضاد
-
قفل کردن
-
دکمه
-
fasten
بستن
-
ثابت
-
حد
-
کراوات
-
مژه
-
گره
-
lash
انجام دادن
-
knot
نگه دارید
-
زیپ
-
زن و شوهر
-
zip
امن است
-
گیره
-
متصل شود
-
clasp
گره بزن
-
را فشار دهید
-
زیپ کردن
-
کاری انجام بده
-
zip up
تایید
-
مجوز
-
تایید اعتبار
-
-
-
validate