word - لغت

unlock || باز کردن قفل

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/ˌʌnˈlɒk/

UK :

/ˌʌnˈlɑːk/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unlock] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • to unlock the door


    برای باز کردن قفل در

  • The divers hoped to unlock some of the secrets of the seabed.


    غواصان امیدوار بودند که برخی از رازهای بستر دریا را باز کنند.

  • Drama helps to unlock young people’s creative talents.


    درام به کشف استعدادهای خلاقانه جوانان کمک می کند.

  • the key to unlock the mystery


    کلید باز کردن رمز و راز

  • Have an old phone lying around? Unlock it and keep it as a spare.


    آیا یک تلفن قدیمی در اطراف خوابیده است؟ قفل آن را باز کنید و به عنوان یدک نگه دارید.

  • Players complete goals, unlock new levels and progress through the game.


    بازیکنان اهداف را کامل می کنند، سطوح جدید را باز می کنند و در بازی پیشرفت می کنند.

  • Additional features can be unlocked in-app for $5.99.


    قابلیت‌های اضافی را می‌توان در برنامه با قیمت 5.99 دلار باز کرد.

  • I think I left the garage door unlocked.


    فکر کنم در گاراژ را باز گذاشتم.

  • You need to know the secret PIN to unlock your mobile phone upon power up.


    برای باز کردن قفل تلفن همراه در هنگام روشن شدن، باید پین مخفی را بدانید.

  • Once your phone is unlocked, you can buy and change SIM cards as you travel.


    پس از باز شدن قفل گوشی، می‌توانید در حین سفر سیم‌کارت‌ها را خریداری و تعویض کنید.

  • A chemical has been discovered that may be the key to unlocking the mysteries of Parkinson's disease.


    یک ماده شیمیایی کشف شده است که ممکن است کلید کشف رمز و راز بیماری پارکینسون باشد.

  • Exploring these asteroids may help unlock the secrets of the early solar system.


    کاوش در این سیارک ها ممکن است به کشف رازهای اولیه منظومه شمسی کمک کند.

  • He was part of a team that unlocked the human genetic blueprint.


    او بخشی از تیمی بود که نقشه ژنتیکی انسان را باز کرد.


  • ما باید پتانسیل همه مردممان را باز کنیم، نه فقط برخی از مردممان.

  • The company's mission is to unlock the value of images and videos produced everyday across the web and social media.


    ماموریت این شرکت بازگشایی ارزش تصاویر و ویدیوهایی است که هر روز در سراسر وب و رسانه های اجتماعی تولید می شوند.

  • You need to find specific artefacts to unlock almost all of the game's functions.


    برای باز کردن قفل تقریباً تمام عملکردهای بازی، باید مصنوعات خاصی را پیدا کنید.

  • Sometimes living here is like playing an adventure game - every problem solved unlocks two new quests.


    گاهی اوقات زندگی در اینجا مانند انجام یک بازی ماجراجویی است - هر مشکلی که حل شود، دو ماموریت جدید را باز می کند.

  • One of poetry's functions is to unlock the imagination.


    یکی از کارکردهای شعر باز کردن قفل تخیل است.

  • Could you unlock the door for me?


    آیا می توانی در را برای من باز کنی؟


  • اگر ما ارزش این تجارت را باز نکنیم، شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.

  • The demerger will unlock shareholder value by allowing the two companies to be valued separately.


    انشعاب با اجازه دادن به ارزش گذاری جداگانه دو شرکت، ارزش سهامداران را باز می کند.

  • Equity release schemes are a safe and straightforward way of unlocking the cash from your home.


    طرح‌های آزادسازی سهام یک راه امن و ساده برای باز کردن پول نقد از خانه شما است.

synonyms - مترادف

  • unbolt


    باز کردن

  • undo


    لغو کردن

  • unfasten


    باز کن


  • باز کردن نوار

  • unlatch


    باز کردن مهر و موم

  • unbar


    برداشتن

  • unseal


    جدا کردن

  • unclose


    باز کردن زنجیر

  • unpick


    جیمی

  • disengage


    ترکیدن

  • unchain


    باز کردن دکمه

  • jimmy


    باز کردن قلاب

  • pop


    بسته نشده

  • unbutton


    پهن پرتاب کن

  • unhook


    شکستن

  • unravel


    در را باز کن

  • unshut


    شل کردن


  • شل


  • رایگان


  • رهایی


  • رفع مشکل

  • loosen




  • unbind



  • untie


  • unloose


  • unloosen


  • unfix


  • unclasp


antonyms - متضاد