word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
یک فضاپیمای بدون سرنشین یک نفر داخل آن نیست
-
اگر مکانی بدون سرنشین باشد، هیچ کس در آنجا کار نمی کند
-
used to refer to a spacecraft or a place where military guards work that has no people present to operate or be in charge of it
برای اشاره به یک فضاپیما یا مکانی که محافظان نظامی در آن کار می کنند، استفاده می شود که هیچ فردی برای عملیات یا مسئولیت آن حضور ندارد.
-
نداشتن یا عدم نیاز به افراد برای فعالیت یا کار درست
-
یک سکو در میدان وایکینگ قبلاً به یک واحد بدون سرنشین تبدیل شده است.
example - مثال
-
an unmanned spacecraft
یک فضاپیمای بدون سرنشین
-
an unmanned Mars mission
یک ماموریت بدون سرنشین مریخ
-
یک ماموریت بدون سرنشین به سیاره مریخ
-
Both designs represent a new generation of unmanned aircraft which began in the 1990s with robotic spy planes.
هر دو طرح نشان دهنده نسل جدیدی از هواپیماهای بدون سرنشین است که در دهه 1990 با هواپیماهای جاسوسی روباتیک آغاز شد.
synonyms - مترادف
-
crewless
بدون خدمه
antonyms - متضاد
-
crewed
خدمه
-
manned
سرنشین دار