word - لغت

unnoticed || بدون توجه

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˌʌnˈnəʊtɪst/

UK :

/ˌʌnˈnəʊtɪst/

US :

family - خانواده

notice
اطلاع
noticeable
قابل توجه
noticeably
قابل ملاحظه ای

google image

نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unnoticed] در گوگل

description - توضیح

  • without being noticed


    بدون توجه به

  • without being seen or noticed


    بدون دیده شدن یا توجه

  • not seen, or not attracting any attention


    دیده نمی شود یا جلب توجه نمی کند

  • Teenage gambling often goes unnoticed.


    قمار نوجوانان اغلب مورد توجه قرار نمی گیرد.

  • Although there may be quite considerable local swelling, in many cases the lesion will go unnoticed.


    اگرچه ممکن است تورم موضعی کاملاً قابل توجهی وجود داشته باشد، اما در بسیاری از موارد ضایعه بدون توجه باقی می ماند.

  • Enjoy Full program Hi-Verify 3.0 Ever get the feeling your efforts are going unnoticed?


    از برنامه کامل Hi-Verify 3.0 لذت ببرید آیا تا به حال احساس کرده اید که تلاش های شما بی توجه است؟

  • His humorous and anecdotal but scholarly teaching style did not go unnoticed.


    شیوه تدریس طنزآمیز و حکایتی اما عالمانه او بی توجه نبود.

  • Vlasov's spirited handling of his army in the Moscow counter-offensive did not go unnoticed.


    برخورد با روحیه ولاسوف با ارتش خود در ضد حمله مسکو بی توجه نبود.

  • We regret that the case went unnoticed for as long as five years.


    ما متأسفیم که این پرونده تا پنج سال بی توجه بود.

  • That despite a troublesome physical problem: a wrist fracture incurred on his last tour that went unnoticed for months.


    که علیرغم یک مشکل جسمی دردسرساز: شکستگی مچ دست در آخرین تور او که برای ماه‌ها مورد توجه نبود.

  • Fong passed unnoticed through the front door of the embassy and went home.


    فونگ بدون توجه از درب ورودی سفارت گذشت و به خانه رفت.

  • Many phrases that we feel could logically be broken up still carry hidden meanings that pass unnoticed until some one misuses them.


    بسیاری از عباراتی که فکر می‌کنیم منطقاً می‌توانند از هم جدا شوند، هنوز دارای معانی پنهانی هستند که تا زمانی که کسی از آنها سوء استفاده نکند، مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

example - مثال

  • His kindness did not go unnoticed by his staff.


    مهربانی او از چشم کارکنانش دور نماند.

  • Her death passed almost unnoticed.


    مرگ او تقریبا بدون توجه گذشت.

  • She slipped away unnoticed from the party.


    او بدون توجه از مهمانی دور شد.

  • The ticket lay unnoticed in my desk drawer for a week.


    بلیط یک هفته بدون توجه در کشوی میز من بود.

  • a hitherto unnoticed detail


    جزئیاتی که تا به حال به آن توجه نشده بود

  • We managed to slip away unnoticed.


    ما موفق شدیم بدون توجه از دور خارج شویم.

  • His contribution did not go unnoticed.


    سهم او بی توجه نبود.

  • She saw flaws that normally would have gone unnoticed.


    او نقص هایی را دید که معمولاً مورد توجه قرار نمی گرفت.

synonyms - مترادف

  • disregarded


    نادیده گرفته شده است

  • ignored


    نادیده گرفته شده

  • overlooked


    بی توجه

  • unheeded


    غفلت

  • neglected


    ناشناخته انگلستان

  • unrecognisedUK


    ناشناس ایالات متحده

  • unrecognizedUS


    مشاهده نشده

  • unobserved


    بدون اشاره

  • unremarked


    در نظر گرفته نشده

  • unconsidered


    کشف نشده

  • undetected


    دیده نشده

  • unseen


    درک نشده

  • undiscovered


    پنهان شده است

  • unperceived


    نامحسوس

  • hidden


    راز

  • inconspicuous


    محجوب


  • فراموش نشدنی

  • unobtrusive


    بی احترام

  • unremembered


    براق شد

  • unrespected


    گذشت

  • glossed over


    کنار زده شد

  • passed by


    چشمک زد

  • pushed aside


    تحت رادار

  • winked at


    فراموش شده

  • under the radar


    حذف شده است

  • forgotten


    ناشنیده

  • passed over


    ناخوانده

  • omitted


    طرد شد

  • unheard


  • unsung


  • snubbed


antonyms - متضاد

  • noted


    اشاره شد

  • noticed


    متوجه شد

  • observed


    مشاهده شده

  • remarked


    متذکر شد

  • discovered


    کشف شده

  • heeded


    توجه کرد

  • perceived


    درک شده

  • recognisedUK


    به رسمیت شناخته شده در انگلستان

  • recognizedUS


    به رسمیت شناخته شد

  • seen


    مشاهده گردید


  • معروف

  • celebrated


    جشن گرفت


  • برجسته

  • influential


    موثر

  • distinguished


    متمایز

  • respected


    احترام

  • foremost


    در درجه نخست

  • reputable


    معتبر

  • acclaimed


    تحسین شده

  • preeminent


    مشهور

  • famed


    مورد احترام

  • venerated


    قابل توجه

  • eminent


    ارجمند

  • illustrious


    شهرت دارد

  • notable


    افتخار کرد

  • venerable


    بدنام

  • reputed


    بالا

  • prestigious


  • vaunted


  • notorious


  • top