word - لغت

unreadable || ناخوانا

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ʌnˈriːdəbl/

UK :

/ʌnˈriːdəbl/

US :

family - خانواده

read
خواندن
reader
خواننده
readership
خوانندگان
reading
خوانایی
readability
قابل خواندن
readable
---

google image

نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unreadable] در گوگل

description - توضیح

  • if someone’s expression or face is unreadable, you cannot tell what they are thinking


    اگر حالت یا چهره شخصی غیرقابل خواندن باشد، نمی توانید بگویید به چه چیزی فکر می کند

  • an unreadable book or piece of writing is difficult to read because it is boring or complicated


    خواندن یک کتاب یا نوشته ناخوانا دشوار است زیرا کسل کننده یا پیچیده است

  • unreadable writing is so untidy that you cannot read it


    نوشته ناخوانا آنقدر نامرتب است که نمی توانید آن را بخوانید

  • too boring, complicated or badly written to be worth reading


    خیلی خسته کننده، پیچیده یا بد نوشته شده که ارزش خواندن داشته باشد

  • illegible (= impossible to read because not clear or untidy)


    ناخوانا (= خواندن غیرممکن است زیرا واضح یا نامرتب است)

  • The inclusion of so many figures and statistics makes the article virtually unreadable.


    گنجاندن ارقام و آمارهای بسیار زیاد مقاله را عملاً غیرقابل خواندن می کند.

  • The photocopy was poorly produced and almost unreadable.


    فتوکپی تولید ضعیفی داشت و تقریباً قابل خواندن نبود.

  • The text was dense and unreadable.


    متن متراکم و ناخوانا بود.

  • Nathan's eyes were unreadable as they looked deep into hers.


    چشمان ناتان در حالی که عمیقاً به چشمان او نگاه می کردند، قابل خواندن نبود.

  • His expression was unreadable beneath what was now almost a full beard.


    قیافه‌اش زیر ریش‌هایی که اکنون تقریباً پر شده بود، قابل خواندن نبود.

  • The best known of them was Dornford Yates, author of the now unreadable but once hugely read Berry and Co stories.


    شناخته شده ترین آنها دورنفورد یتس بود، نویسنده داستان های بری و کو که اکنون ناخوانا اما زمانی بسیار خوانده شده بود.

  • Such statements are published at full-page length in the unreadable media.


    چنین اظهاراتی به صورت تمام صفحه در رسانه های غیرقابل خواندن منتشر می شود.

  • She was met by Wootton who handed her a message with an unreadable smile.


    او با ووتن ملاقات کرد و با لبخندی ناخوانا پیامی به او داد.

example - مثال

  • Ed regarded her with an unreadable expression.


    اد با حالتی ناخوانا به او نگاه کرد.

  • His eyes were unreadable as he led her into the office.


    وقتی او را به داخل دفتر می برد چشمانش قابل خواندن نبود.

  • I found James Joyce's Ulysses to be totally unreadable.


    «اولیس» جیمز جویس را کاملاً ناخوانا یافتم.

  • completely unreadable handwriting


    دست خط کاملاً ناخوانا

synonyms - مترادف

  • illegible


    ناخوانا

  • indecipherable


    غیرقابل کشف

  • crabbed


    خرچنگ

  • scrawled


    خط خورده

  • scribbled


    خط خطی شده

  • undecipherable


    غیرقابل رمزگشایی

  • faded


    محو شده

  • faint


    از هوش رفتن

  • hieroglyphic


    هیروگلیف

  • indistinct


    نامشخص

  • obscure


    مبهم


  • رنگ پریده

  • unintelligible


    نامفهوم

  • squiggly


    خمیده

  • cacographic


    کاکوگرافی


  • سخت خواندن

  • unclear


    غیر واضح

  • untidy


    نامرتب

  • clear as mud


    شفاف مثل گل


  • خواندن دشوار است


  • سخت تشخیص دادن

  • cramped


    تنگ

  • incomprehensible


    غیر قابل درک

  • shaky


    لرزان

  • unfathomable


    laboredUS

  • laboredUS


    در انگلستان کار کرد

  • labouredUK


    نیشگون گرفته

  • pinched


    عنکبوتی

  • spidery


    بد

  • bad


    کم اهمیت


antonyms - متضاد

  • legible


    قابل خواندن است


  • تمیز

  • decipherable


    قابل رمزگشایی


  • نمایشگاه

  • readable


    قابل خواندن


  • روشن

  • understandable


    قابل درک

  • intelligible


    قابل فهم

  • comprehensible


    قابل چنگ زدن

  • fathomable


    جلگه

  • graspable


    شفاف

  • apprehensible


    قابل بررسی

  • plain


    مرتب

  • comprehendible


    قابل حل

  • lucid


    متمایز

  • scrutable


    قابل شناسایی

  • neat


    قابل توضیح

  • solvable


    محلول


  • تیز

  • resolvable


    به راحتی رمزگشایی می شود

  • identifiable


    آسان برای خواندن

  • explainable


    پررنگ

  • soluble


    منسجم


  • با دقت نوشته شده است

  • easily deciphered


    به راحتی بخوانید


  • جاری شدن

  • bold


  • coherent


  • carefully written



  • flowing