word - لغت

untapped || استفاده نشده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˌʌnˈtæpt/

UK :

/ˌʌnˈtæpt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [untapped] در گوگل

description - توضیح

  • an untapped supply market or talent is available but has not yet been used


    یک عرضه، بازار یا استعداد استفاده نشده در دسترس است اما هنوز استفاده نشده است

  • If a supply of something valuable is untapped, it is not yet used or taken advantage of


    اگر از یک منبع با ارزش استفاده نشده باشد، هنوز از آن استفاده نمی شود یا از آن استفاده نمی شود

  • (of a supply of something valuable) not yet used or taken advantage of


    (از عرضه چیزی با ارزش) هنوز استفاده نشده یا از آن استفاده نشده است

  • if the supply of something valuable is untapped, it has not started to be used


    اگر عرضه چیزی با ارزش استفاده نشده باشد، استفاده از آن شروع نشده است

  • The firm recognized that the potential of their databases went largely untapped.


    این شرکت تشخیص داد که پتانسیل پایگاه‌های اطلاعاتی آنها تا حد زیادی استفاده نشده است.

  • However the profit potential of an untapped consumer market is tantalizing scores of corporations.


    با این حال، پتانسیل سود یک بازار مصرف دست‌نخورده، تعداد زیادی از شرکت‌ها را وسوسه می‌کند.

  • Senior citizens groups may also provide an untapped fund of skilled helpers.


    گروه‌های شهروندان سالخورده نیز ممکن است یک صندوق دست‌نخورده از کمک‌کنندگان ماهر را فراهم کنند.

  • There is a vast untapped genetic and metabolic biodiversity in nature that can also be harnessed.


    تنوع زیستی ژنتیکی و متابولیکی گسترده ای در طبیعت وجود دارد که می توان از آن نیز استفاده کرد.

  • A whole untapped market awaited him.


    کل بازار دست نخورده ای در انتظار او بود.

  • It has reached beyond the dealers to the previously untapped market of individual buyers.


    فراتر از فروشندگان به بازار دست نخورده قبلی خریداران فردی رسیده است.

  • Companies are spending millions of dollars to drill for untapped onshore reserves.


    شرکت ها میلیون ها دلار برای حفاری ذخایر دست نخورده خشکی هزینه می کنند.

  • Untapped reserves of oil and minerals are thought to lie beneath the desert.


    گمان می رود ذخایر دست نخورده نفت و مواد معدنی در زیر بیابان وجود داشته باشد.

  • The plants of the Australian outback represent a vast untapped resource.


    گیاهان مناطق دورافتاده استرالیا یک منبع گسترده و بکر است.

  • The provision of transport may uncover an untapped source of recruitment not previously available.


    تدارک حمل و نقل ممکن است منبع استخدام ناشناخته‌ای را که قبلاً در دسترس نبوده، آشکار کند.

example - مثال

  • untapped reserves of oil


    ذخایر دست نخورده نفت

  • untapped assets/resources/markets/talent


    دارایی/منابع/بازار/استعداد استفاده نشده

  • The country’s forests are largely untapped resources.


    جنگل های این کشور تا حد زیادی منابع دست نخورده هستند.

  • There is a wealth of untapped demand for their products.


    تقاضای دست نخورده زیادی برای محصولات آنها وجود دارد.

  • He sees a huge untapped market for cutting-edge green exports.


    او بازار بزرگ و دست نخورده ای را برای صادرات سبز پیشرفته می بیند.

  • The Gulf of Guinea has some of the world's greatest untapped oil reserves.


    خلیج گینه دارای برخی از بزرگترین ذخایر نفتی دست نخورده جهان است.

  • untapped potential/resources/sources


    پتانسیل/منابع/منابع استفاده نشده

synonyms - مترادف

  • unused


    استفاده نشده

  • unexploited


    بهره برداری نشده

  • unemployed


    بیکار

  • untouched


    دست نخورده

  • unutilized


    استفاده نشده است

  • not made use of


    خوابیده

  • idle


    غیر فعال

  • dormant


    خاموش

  • inoperative


    خالی

  • off


    رایگان

  • vacant


    امتحان نشده

  • inactive


    بی اثر


  • مرده

  • untried


    نهفته

  • inert


    در خدمت نیست


  • رفتن به گدایی

  • unspoilt


    عدم کارکرد

  • latent


    آیش

  • unspoiled


    بلااستفاده


  • بدون اشغال

  • going begging


    گلوله شده

  • non-functioning


    غیر قابل استفاده

  • fallow


    در دسترس


  • در حال استراحت

  • unoccupied


    جدا شده

  • mothballed


    گرفته نشده




  • disengaged


  • untaken


antonyms - متضاد


  • استفاده شده


  • زندگي كردن


  • زنده

  • going


    رفتن


  • فعال

  • operative


    عامل

  • employed


    به کار گرفته شده


  • در حال اجرا

  • functioning


    عملکرد


  • مشغول


  • کار کردن


  • عملیاتی

  • on


    بر

  • old


    قدیمی


  • در حال استفاده