word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to improve the quality or usefulness of something or change it for something newer or of a better standard
بهبود کیفیت یا سودمندی چیزی، یا تغییر آن به چیزی جدیدتر یا استانداردتر
-
to give someone something of a better standard or newer for example a better seat on a plane or a better room in a hotel
دادن چیزی با استاندارد بهتر یا جدیدتر به کسی، مثلاً یک صندلی بهتر در هواپیما یا یک اتاق بهتر در یک هتل
-
نرم افزار یا تجهیزاتی که کیفیت یا مفید بودن کامپیوتر یا ماشین را بهبود می بخشد
-
an occasion when someone is given something of a better standard or newer for example a better seat on a plane a better room in a hotel or a new phone
موقعیتی که به کسی چیزی با استاندارد بهتر یا جدیدتر داده می شود، مثلاً یک صندلی بهتر در هواپیما، یک اتاق بهتر در یک هتل، یا یک تلفن جدید
-
to improve the quality or usefulness of something or to raise something or someone to a higher position or rank
بهبود کیفیت یا سودمندی چیزی، یا بالا بردن چیزی یا شخصی به مقام یا رتبه بالاتر
-
برای بهبود چیزی به طوری که بهتر عمل کند یا موثرتر باشد
-
برای دریافت کامپیوترهای جدید یا تجهیزات دیگر که بهتر از قبل است
-
to give a person a more important job or to state that their job is more important than it was before
به یک فرد شغل مهم تری بدهند یا بیان کنند که شغل او مهمتر از قبل است
-
to state that something such as a company is likely to produce more profit or growth to be better able to pay back debt etc. than was previously thought
بیان اینکه چیزی مانند یک شرکت احتمالاً سود یا رشد بیشتری تولید می کند، بهتر از آنچه قبلاً تصور می شد قادر به بازپرداخت بدهی و غیره است.
-
برای دریافت مقدمات سفر بهتر از آنچه در ابتدا هزینه کرده اید
-
بهبود در چیزی
-
نرم افزار یا تجهیزاتی که عملکرد یک کامپیوتر یا ماشین را بهبود می بخشد
-
ترتیبات سفر بهتر از آنچه در ابتدا برای آن پرداخت کرده اید
example - مثال
-
ارتقاء نرم افزار نمایه سازی بسیار ساده است.
-
هر پنج تا 10 سال یکبار بیمه نامه ساختمان خود را ارتقا دهید.
-
آنها هنوز به فناوری کاملا دیجیتالی ارتقاء نیافته اند.
-
If your reserved car isn't available most rental car companies will upgrade you to the next size car at no additional charge.
اگر خودروی رزرو شده شما در دسترس نباشد، اکثر شرکتهای اجارهای شما را بدون هزینه اضافی به خودروی سایز بعدی ارتقا میدهند.
-
ما ارتقا پیدا کردیم و کلاس بیزینس پرواز کردیم.
-
a hardware upgrade
یک ارتقاء سخت افزاری
-
هزینه ارتقاء به نسخه 5.0 395 دلار است.
-
در مسیر برگشت در هواپیما به درجه یک ارتقا پیدا کردم.
-
حدود شش ماه پیش گوشی موبایلم را ارتقا دادم و مدل جدیدم دوربین عالی دارد.
-
اگر می خواهید اجاره بها را افزایش دهید، ابتدا باید مسکن را ارتقا دهید.
-
آنها سال آینده بیش از 4 میلیون دلار برای ارتقاء سیستم های کامپیوتری هزینه می کنند.
-
در سال 1992 کالج به دانشگاه ارتقا یافت.
-
ما در پرواز به لندن از کلاس توریستی به کلاس تجاری ارتقا پیدا کردیم.
-
تمامی ورودی های ساختمان با رمپ و هندریل ارتقا یافته است.
-
اکنون بسیاری از کسب و کار ما آنلاین است که مجبور شدیم کل سیستم خود را ارتقا دهیم.
-
شبکه در حال ارتقا است.
-
تبریک می گویم، شنیده ام که شما به مدیر بخش ارتقا یافته اید.
-
تحلیلگران امیدوار بودند که پیش بینی درآمد خود را برای این گروه ارتقا دهند.
-
پس از اینکه مورگان استنلی رتبه خود را در این شرکت ارتقا داد، سهام این خردهفروش به بالاترین حد خود در 52 هفته گذشته رسید.
-
بلیط هواپیما ما به کلاس تجاری ارتقا پیدا کرد.
-
ما ماشین اجاره ای شما را از سایز متوسط به سایز کامل ارتقا می دهیم.
-
تمام مبلمان اداری ما نیاز به ارتقاء اساسی دارند.
-
نرم افزار اصلی رایگان است اما شما برای هر گونه ارتقاء هزینه پرداخت می کنید.
-
ما یک ارتقاء رایگان به درجه یک دریافت کردیم!
-
Warning: Undefined array key 24 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 464
synonyms - مترادف
-
promotion
ترویج
-
rises
بالا می رود
-
elevation
ارتفاع
-
advances
پیشرفت ها
-
advancements
پیشرفت
-
progression
ارتقاء
-
upgradings
ترجیح
-
preferment
پیش رفتن
-
بزرگداشت انگلستان
-
aggrandisementsUK
بزرگداشت ایالات متحده
-
aggrandizementsUS
صعود
-
ascent
تعالی
-
exaltation
Warning: Undefined array key 12 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
demotions
تنزل رتبه
-
downgrades
تنزل می دهد
-
abasements
پست ها
-
comedowns
بیا پایین
-
degradation
تنزل
-
کاهش
-
downgradings
تنزل رتبه ها
-
devaluations
کاهش ارزش
-
lowerings
پایین آوردن
-
relegations
سقوط ها