word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اعمال یا کلماتی که برای صدمه زدن به مردم است.
-
extreme force.
نیروی شدید
-
اقدامات بسیار زورمندانه ای که با هدف صدمه زدن به مردم یا احتمال ایجاد آسیب انجام می شود.
example - مثال
-
بسیاری از تماشاگران از وجود رابطه جنسی و خشونت بیرویه در فیلم شکایت داشتند.
-
چند نفر از زمان آغاز خشونت ها به دست سازمان های تروریستی کشته شده اند؟
-
The programme makers reject the notion that seeing violence on television has a harmful effect on children.
برنامه سازان این تصور را رد می کنند که دیدن خشونت در تلویزیون اثرات مضری بر کودکان دارد.
-
پلیس بیشتری برای کمک به مهار خشونت اعزام شد.
-
پخش این هفته گزارشی در مورد قربانیان خشونت خانگی ارائه می کند.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
nonviolence
عدم خشونت
-
kindness
مهربانی
-
nonaggression
عدم پرخاشگری
-
صلح
-
gentleness
ملایمت
-
pacification
آرام سازی
-
pacifism
صلح طلبی
-
compassion
رحم و شفقت - دلسوزی
-
humanity
بشریت
-
benignity
خیرخواهی
-
humaneness
انسان دوستی
-
peaceableness
صلح طلبی
-
kindheartedness
مهربانی
-
nonbelligerency
عدم ستیزه جویی
-
peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز