word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
After a hard climb we were rewarded by a picture-postcard vista of rolling hills under a deep blue summer sky.
پس از یک صعود سخت، ما با یک تصویر کارت پستال تصویری از تپههای در حال نورد زیر آسمان آبی عمیق تابستانی پاداش دریافت کردیم.
-
او به عنوان رهبر، چشم اندازهای هیجان انگیزی از همکاری جهانی باز کرد.
-
پس از یک صعود سخت، ما با چشم اندازی از تپه های غلتشی پاداش گرفتیم.
synonyms - مترادف
-
shows
نشان می دهد
-
sights
مناظر
-
spectacles
عینک
-
displays
نمایش می دهد
-
views
دیدگاه ها
-
arrays
آرایه ها
-
appearances
ظواهر
-
parades
رژه ها
-
pictures
تصاویر
-
presentations
ارائه ها
-
scenes
صحنه های
-
viewings
بازدیدها
-
visions
رویاها
-
arrangements
ترتیبات
-
ارائه
-
چشم انداز
-
ظاهر
-
منظره
-
مسابقات نمایشی
-
pageants
کارناوال ها
-
carnivals
نمایشگاه ها
-
exhibits
ولخرجی ها
-
extravaganzas
سیرک ها
-
circuses
نمایشگاه
-
مناسبت ها
-
events
تظاهرات
-
demonstrations
پانوپلی ها
-
expos
تشریفات
-
panoplies
-
-
ceremonies
antonyms - متضاد
-
blindness
کوری