word - لغت

voiceless || بی صدا

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈvɔɪsləs/

UK :

/ˈvɔɪsləs/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [voiceless] در گوگل

description - توضیح

  • unable to get your opinions or concerns noticed by people in power


    نمی توانید نظرات یا نگرانی های خود را توسط افراد صاحب قدرت جلب کنید

  • voiceless sounds are made without using the vocal cords. For example /p/ and /k/ are voiceless consonants.


    صداهای بی صدا بدون استفاده از تارهای صوتی ساخته می شوند. به عنوان مثال، /p/ و /k/ بی صدا هستند.

  • If a group of people is voiceless, it does not have the power or the legal right to express their opinions


    اگر گروهی از مردم بی صدا باشند، قدرت یا حق قانونی ابراز عقیده خود را ندارند

  • (of a speech sound) produced without making the vocal cords move


    (از صدای گفتاری) بدون حرکت تارهای صوتی تولید می شود

  • And listen to the cry of the voiceless.


    و به فریاد بی صداها گوش کن.

  • the voiceless immigrant community


    جامعه مهاجر بی صدا

  • Notice that of the plosives and fricatives there is one voiceless set and one voiced set.


    توجه کنید که از مواد منفجره و اصطکاکی یک مجموعه بدون صدا و یک مجموعه صدادار وجود دارد.

  • Notice the lack of contrast between voiced and voiceless sounds and the predominant contrast between long and short consonants.


    به عدم تضاد بین صداهای صدادار و بی صدا و تضاد غالب بین صامت های بلند و کوتاه توجه کنید.

example - مثال

  • He spent his life fighting for the rights of the voiceless and the underprivileged.


    او عمر خود را صرف مبارزه برای احقاق حقوق افراد بی صدا و محروم کرد.

synonyms - مترادف

  • inarticulate


    بی بیان

  • mute


    بی صدا

  • speechless


    بی حرف

  • aphonic


    آفونیک

  • dumb


    بی عقل

  • inaudible


    غیر قابل شنیدن

  • mumUK


    mumUK

  • momUS


    momUS


  • سورد

  • surd


    غیر ارتباطی

  • uncommunicative


    بی کلام

  • wordless


    زیاد

  • mumchance


    لال مونی گرفته

  • struck dumb


    مات و مبهوت

  • dumbstricken


    فرسوده

  • obmutescent


    زبان بسته

  • tongue-tied


    برای کلمات گم شده

  • lost for words


    در از دست دادن برای کلمات

  • bereft of speech


    قادر به صحبت کردن نیست

  • at a loss for words


    قادر به بیان یک کلمه نیست


  • آفازی


  • آفازیکی

  • aphasic


    بی زبان

  • aphasiac


    خجالتی

  • tongueless


    خجالت زده

  • dumbstruck


    حیرت زده

  • shy


    لکنت زبان

  • embarrassed


  • bashful


  • astounded


  • stammering


antonyms - متضاد

  • audible


    قابل شنیدن

  • voiced


    صدا کرد

  • stated


    اظهار داشت

  • spoken


    صحبت کرد

  • explicit


    صریح

  • expressed


    بیان

  • vocal


    آوازی


  • کلامی

  • verbal


    vocalizedUS

  • vocalizedUS


    vocalisedUK

  • vocalisedUK


    دهانی

  • oral


    مبتدی

  • nuncupative


    بر زبان آورد

  • uttered


    مفصل بندی شده است

  • articulate


    ارتباط برقرار کرد

  • articulated


    اعلام کرد

  • communicated


    گفت

  • enunciated


    روشن

  • said


  • told


  • declared