word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
نمی توانید نظرات یا نگرانی های خود را توسط افراد صاحب قدرت جلب کنید
-
voiceless sounds are made without using the vocal cords. For example /p/ and /k/ are voiceless consonants.
صداهای بی صدا بدون استفاده از تارهای صوتی ساخته می شوند. به عنوان مثال، /p/ و /k/ بی صدا هستند.
-
If a group of people is voiceless, it does not have the power or the legal right to express their opinions
اگر گروهی از مردم بی صدا باشند، قدرت یا حق قانونی ابراز عقیده خود را ندارند
-
(از صدای گفتاری) بدون حرکت تارهای صوتی تولید می شود
-
و به فریاد بی صداها گوش کن.
-
جامعه مهاجر بی صدا
-
توجه کنید که از مواد منفجره و اصطکاکی یک مجموعه بدون صدا و یک مجموعه صدادار وجود دارد.
-
Notice the lack of contrast between voiced and voiceless sounds and the predominant contrast between long and short consonants.
به عدم تضاد بین صداهای صدادار و بی صدا و تضاد غالب بین صامت های بلند و کوتاه توجه کنید.
synonyms - مترادف
-
inarticulate
بی بیان
-
mute
بی صدا
-
speechless
بی حرف
-
aphonic
آفونیک
-
dumb
بی عقل
-
inaudible
غیر قابل شنیدن
-
mumUK
mumUK
-
momUS
momUS
-
سورد
-
surd
غیر ارتباطی
-
uncommunicative
بی کلام
-
wordless
زیاد
-
mumchance
لال مونی گرفته
-
struck dumb
مات و مبهوت
-
dumbstricken
فرسوده
-
obmutescent
زبان بسته
-
tongue-tied
برای کلمات گم شده
-
در از دست دادن برای کلمات
-
قادر به صحبت کردن نیست
-
قادر به بیان یک کلمه نیست
-
آفازی
-
آفازیکی
-
aphasic
بی زبان
-
aphasiac
خجالتی
-
tongueless
خجالت زده
-
dumbstruck
حیرت زده
-
shy
لکنت زبان
-
embarrassed
-
bashful
-
astounded
-
stammering
antonyms - متضاد
-
audible
قابل شنیدن
-
voiced
صدا کرد
-
stated
اظهار داشت
-
spoken
صحبت کرد
-
explicit
صریح
-
expressed
بیان
-
vocal
آوازی
-
کلامی
-
verbal
vocalizedUS
-
vocalizedUS
vocalisedUK
-
vocalisedUK
دهانی
-
oral
مبتدی
-
nuncupative
بر زبان آورد
-
uttered
مفصل بندی شده است
-
articulate
ارتباط برقرار کرد
-
articulated
اعلام کرد
-
communicated
گفت
-
enunciated
روشن
-
said
-
told
-
declared
-