word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یک سند قانونی که توسط قاضی امضا می شود و به پلیس اجازه می دهد تا اقدام خاصی انجام دهد
-
یک سند رسمی که به کسی حق انجام کاری را می دهد، مثلاً سهام یک شرکت را بخرد
-
نیاز یا سزاوار داشتن
-
قول دادن که چیزی درست است
-
an official document giving someone usually an existing shareholder the right to buy shares in a company. Warrants are similar to RIGHTS ISSUEs except that holders usually have longer to use them
یک سند رسمی که به شخصی، معمولاً یک سهامدار فعلی، حق خرید سهام یک شرکت را می دهد. ضمانتنامهها مشابه موارد RIGHTS ISSUE هستند، با این تفاوت که دارندگان معمولاً زمان بیشتری برای استفاده از آنها دارند
-
سند رسمی که به کسی اختیار قانونی برای انجام کاری را می دهد
-
قول دادن به اینکه چیزی درست است یا تضمین می کند که چیزی اتفاق می افتد
-
تا یک فعالیت خاص ضروری باشد
-
می گفت شما در مورد چیزی مطمئن هستید
-
an official document signed by a judge or other person in authority that gives the police permission to search someone's home arrest a person or take some other action
سند رسمی امضا شده توسط قاضی یا شخص دیگری که به پلیس اجازه می دهد خانه شخصی را بازرسی کند، یک فرد را دستگیر کند یا اقدام دیگری انجام دهد.
-
دلیلی برای انجام کاری
-
لازم یا صحیح ساختن یک عمل خاص یا دلیلی برای انجام کاری
-
an official document approved by an authority esp. a judge which gives the police permission to do certain things
یک سند رسمی تایید شده توسط یک مقام، به ویژه. یک قاضی که به پلیس اجازه انجام برخی کارها را می دهد
-
حق خرید سهام یک شرکت با قیمتی خاص در تاریخ معین
-
یک سند قانونی که به شخصی، به عنوان مثال، پلیس، اختیار انجام کاری را می دهد
-
قول دادن به اینکه چیزی درست است، یا بگوییم که مطمئناً اتفاقی خواهد افتاد
-
اکنون قاضی حکم بازداشت او را صادر کرده است.
-
در شرایط زیر پلیس این اختیار را دارد که بدون حکم بازداشت کند.
-
حکم افسران مجاز I.C.A.C. برای ورود و جستجو در مکان های خاص.
-
برای کارگر چهارم هم حکم بازداشت صادر کردند.
-
اگرچه او حکم اعدام پادشاه را امضا نکرد، اما در زمان اعدام او حضور داشت.
-
مجبور نیستید به پلیس اجازه ورود بدهید مگر اینکه حکم بازرسی داشته باشد.
-
دفتر او حکم را رد کرد.
example - مثال
-
an arrest warrant
حکم بازداشت
-
حکم بازداشت او را صادر کردند.
-
حکم تفتیش خانه را داشتند.
-
صدور ضمانت نامه برای سهام
-
هیچ دلیلی برای چنین انتقادی وجود ندارد.
-
در شرایط خاص، پلیس ممکن است بدون حکم وارد ساختمان شود.
-
کمیسر دستور بازداشت او را صادر کرده است.
-
پلیس برای او حکم صادر کرد.
-
ماموران فدرال سعی کردند حکم دستگیری او را به دلیل جرایم سلاح گرم ارائه کنند.
-
پلیس با حکمی برای تفتیش خانه حاضر شد.
-
بدیهی است که کاری که او انجام داد اشتباه بود، اما فکر نمیکنم چنین مجازات شدیدی را ایجاب کند.
-
این یک کار نسبتا ساده است که واقعاً نیازی به صرف زمان زیادی برای آن ندارد.
-
او مقصر است، من (شما) ضمانت می کنم.
-
حکم بازرسی
-
قاضی لا ریوا حکم بازداشت/حکم بازداشت او را صادر کرده بود.
-
هیچ حکمی برای این نوع رفتار وجود ندارد!
-
مجروحیت او به حدی جدی بود که نیاز به عمل جراحی داشت.
-
من می توانم شرایطی را ببینم که در آن این نوع تحقیقات ضروری است.
-
The company has the right to exercise warrants for the stock up to a maximum of 5% of the total shares outstanding.
شرکت حق اعمال ضمانت نامه سهام را حداکثر تا سقف 5% از کل سهام موجود دارد.
-
محصولات ما در برابر نقص در مواد و طرز کار ضمانت دارند.
synonyms - مترادف
-
authorisationUK
مجوز انگلستان
-
authorizationUS
مجوز ایالات متحده
-
licence
مجوز
-
اجازه
-
تحریم
-
احضاریه
-
subpoena
احضار می کند
-
summons
کمک هزینه
-
allowance
قدرت
-
ترخیص کالا از گمرک
-
clearance
کمیسیون
-
توافق
-
concurrence
رضایت
-
consent
اعطا
-
granting
ترک کردن
-
سفارش
-
امنیت
-
رنج
-
نوشتن
-
sufferance
فرمان
-
writ
فیات
-
decree
دستور
-
edict
سند رسمی
-
fiat
اوراق
-
mandate
سوگند - تعهد
-
ضمانتنامه
-
papers
اعتبارسنجی
-
pledge
احراز هویت
-
warranty
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
accreditation
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
authentication
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
interdiction
ممنوعیت
-
prohibition
رخنه
-
proscription
زنگ تفريح
-
breach
انکار
-
امتناع
-
denial
عدم قطعیت
-
refusal
وتو
-
uncertainty
رد
-
veto
ممنوع کردن
-
disapproval
اختلاف نظر
-
محدودیت
-
disagreement
مخالفت
-
عدم اجازه
-
دستور
-
disallowance
تحریم
-
طرد شدن
-
injunction
سانسور
-
embargo
اعتراض
-
rejection
تحریم کردن
-
censorship
مسدود کردن
-
غیرقانونی کردن
-
boycott
مهلت قانونی
-
منع
-
outlawing
بار
-
moratorium
منع کردن
-
prohibiting
رد صلاحیت
-
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
proscribing
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
disqualification
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
interdicting
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
banning
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589