word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
شما می توانید ببینید که سگ بیچاره هر روز ضعیف می شود زیرا بیماری در بدنش پخش می شود.
-
The bill would seriously weaken environmental protections.
این لایحه به طور جدی حفاظت از محیط زیست را تضعیف می کند.
-
ما می دانیم که قرار گرفتن طولانی مدت در معرض ارتعاش می تواند اجزای هواپیما را ضعیف کند.
-
او ضعیف می شود - چند سوال دیگر از او بپرسید و ببینید آیا او اعتراف می کند.
synonyms - مترادف
-
ضعیف
-
frail
نحیف
-
feeble
ضعیف شده
-
debilitated
ناتوان
-
enfeebled
مشتاق
-
infirm
ظریف
-
enervated
شیره شده
-
delicate
اندک
-
sapped
هدر رفته
-
افته
-
wasted
سجده کن
-
effete
سست
-
prostrate
از هوش رفتن
-
languid
سجده کرد
-
faint
آستنیک
-
prostrated
بي عرضه
-
asthenic
غمگین کردن
-
wimpy
غیر اساسی
-
wimpish
مناقصه
-
unsubstantial
نرم
-
tender
نرم شد
-
کم
-
softened
رو به کاهش است
-
رو به وخامت گذاشت
-
declining
محو شده است
-
deteriorated
شکننده
-
faded
پایین و بیرون
-
fragile
فرسوده
-
down-and-out
خسته
-
decrepit
-
exhausted
antonyms - متضاد
-
mighty
توانا
-
قدرتمند
-
rugged
ناهموار
-
stalwart
استوار
-
stout
چاق و چله
-
قوی
-
energisedUK
energisedUK
-
energizedUS
energizedUS
-
محکم
-
سخت است
-
backboned
ستون فقرات
-
سخت
-
سالم
-
مناسب
-
energetic
پر انرژی
-
vigorous
نیرومند شد
-
robust
بدون آسیب
-
invigorated
فعال
-
unimpaired
قادر است
-
sturdy
هاله
-
دلچسب
-
مقاوم
-
hale
صدا
-
صدمه ندیده
-
hearty
تقویت شده است
-
hardy
توانمند
-
جامد
-
unscathed
-
strengthened
-
able-bodied
-