word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
to withhold information/support
پنهان کردن اطلاعات/پشتیبانی
-
در جریان محاکمه، دادستان متهم به پنهان کردن مدارک مهم از دفاع شد.
-
پلیس نام زن کشته شده را تا زمانی که به بستگانش اطلاع داده نشود، مخفی می کند.
-
او اجاره خود را تا زمانی که صاحبخانه با انجام تعمیرات موافقت کرد خودداری کرد.
-
The government is planning to withhold benefit payments from single mothers who refuse to name the father of their child.
دولت قصد دارد از پرداخت مزایای مادران مجردی که از نام بردن نام پدر فرزند خود امتناع می کنند، خودداری کند.
-
Has the government been withholding crucial information?
آیا دولت اطلاعات مهم را پنهان کرده است؟
-
فرماندار گفت تا زمانی که گزارش کمیته را دریافت نکند از قضاوت خودداری خواهد کرد.
-
The director is facing disciplinary action after the inquiry found he deliberately withheld vital information.
این مدیر پس از اینکه تحقیقات نشان داد او عمداً اطلاعات حیاتی را مخفی کرده است، با برخورد انضباطی روبرو است.
-
نام و آدرس مشتری به دلایل امنیتی مخفی شده است.
-
withhold approval/support
خودداری از تایید/حمایت
-
withhold funding/payment
عدم پرداخت بودجه/پرداخت
synonyms - مترادف
-
restraining
مهار کردن
-
confining
محدود کردن
-
curbing
بازدارنده
-
deterring
مانع
-
hindering
منع
-
prohibiting
محدود کننده
-
restrictive
antonyms - متضاد
-
revelation
افشا
-
disclosure
افشای
-
انتشار