words
words - کلمات
N/A - N/A
UK :
US :
واحدی از زبان که معنی دارد و می توان آن را گفت یا نوشت
used to refer to a word usually a rude or embarrassing one by saying only the first letter and not the whole word
برای اشاره به یک کلمه، معمولاً یک کلمه بی ادب یا شرم آور، فقط با گفتن حرف اول و نه کل کلمه استفاده می شود.
یک بحث یا بیانیه کوتاه
angry words
کلمات عصبانی
بحث، به جای عمل
برای مدت کوتاهی با هم صحبت کنیم
بیانیه تایید و حمایت از کسی یا چیزی
خبر یا پیام
یک قول
an order
یک سفارش
برای انتخاب کلماتی که هنگام گفتن یا نوشتن چیزی استفاده می کنید
used especially in African American and hip-hop culture to say that something is true or that you agree with something
استفاده می شود، به ویژه در فرهنگ آمریکایی آفریقایی تبار و هیپ هاپ، برای گفتن اینکه چیزی درست است یا اینکه شما با چیزی موافق هستید
استفاده می شود، به ویژه در فرهنگ آمریکایی آفریقایی تبار و هیپ هاپ، برای پرسیدن اینکه آیا چیزی واقعاً درست است یا خیر
یک بحث یا بیانیه مختصر
یک سفارش یا درخواست
برای انتخاب کلماتی که با آن چیزی را بیان کنیم
→ amounts differ
→ مقادیر متفاوت است
→ wpm
→ wpm
مقاله شما نباید بیش از دو هزار کلمه باشد.
املای بعضی از کلمات سخت تر از بقیه است.
کلمه بیکینی در فرانسوی چیست؟
گاهی اوقات پیدا کردن کلمه مناسب برای بیان آنچه می خواهید بگویید دشوار است.
شما هنوز مجاز به گفتن کلمه F در تلویزیون در ایالات متحده نیستید
بنابراین رژیم چگونه پیش می رود - یا ترجیح می دهید من کلمه d را ذکر نکنم؟
مدیر یک کلمه می خواهد.
آیا می توانم یک کلمه (با شما) در مورد ارقام فروش داشته باشم؟
آیا می توانید یک کلمه آرام با مایک (= به آرامی برای او توضیح دهید) در مورد مشکل؟
هر دو رقیب بعد از مسابقه کلماتی (= مشاجره) داشتند.
سخنان رد و بدل شد (= مردم با هم مشاجره کردند) و بعد شخصی مشت انداخت.
تا به حال در مورد مراقبت از کودکان سخنان بیش از عمل بوده است.
وقتی از جلسه بیرون می آمدیم چند کلمه رد و بدل کردیم.
اگر کاپیتان را می بینید می توانید یک کلمه خوب برای من بگویید؟
منتقدان در مورد اجرا حرف خوبی برای گفتن نداشتند.
آیا از زمانی که پل به نیویورک رفت، چیزی از او شنیده شده است؟
ما از یک همکار سابق خبر برنامه آنها را دریافت کردیم.
خبر این کشف باعث سر و صدا در میان ستاره شناسان شد.
گفتم به ملاقاتش میروم و به قولم میمانم.
تو حرف من را داری - به روحی نمی گویم.
قبل از بیانیه منتظر خبر دفتر مرکزی هستیم.
نیروها به محض اینکه فرمانده آنها خبر بدهد وارد عمل می شوند.
با یک کلمه از معلم خود، بچه ها شروع به کنار گذاشتن کتاب های خود کردند.
او پاسخ را به گونه ای بیان کرد که اشتباه اصلی را قبول نکرد.
من فقط می خواهم تنها باشم و کارم را انجام دهم. کلمه.
او در هر سه مدرسه ای که درخواست داده بود پذیرفته شد. کلمه؟ آره.
کلمه محیط برای افراد مختلف به معنای متفاوت است.
او آنقدر سریع صحبت می کرد که نمی توانستم یک کلمه (= هر چیزی که او می گفت) بفهمم.
آیا می توانم یک کلمه با شما داشته باشم؟
اجازه بدهید یک توصیه به شما کنم.
آنچه را که اتفاق افتاده به قول خودت بگو (= به روش خودت بگو).
گفتگو
dialogUS
دیالوگ ایالات متحده
dialogueUK
گفتگو انگلستان
chat
چت کردن
گفتمان
بحث
parley
مذاکره کردن
صحبت
talks
صحبت می کند
confab
confab
confabulation
confabulation
کنفرانس
مناظره
negotiations
مذاکرات
powwow
واو
چند کلمه
تبادل نظر
deliberation
مشورت
ارتباط
interchange
تبادل
dealings
معاملات
intercourse
ارتباط جنسی
صحبت کردن
talking
برقراری ارتباط
communicating
مشاوره
consultation
ارتباط داخلی
intercommunication
تبادل اطلاعات
exchanging information
مکاتبات
correspondence
متناظر
corresponding
سخن، گفتار
ساکت
سکوت
استاندارد
توافق
صلح
listening
استماع
درخواست
سوال
reconciliation
اصلاح
harmony
هماهنگی
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
calm
آرام
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
tranquillityUK
آرامش انگلستان
calmness
آرامش
tranquilityUS
آرامش ایالات متحده
lull
سفارش
ستایش
accord
تعریف و تمجید
concurrence
بردباری
praise
compliment
forbearance