words

base info - اطلاعات اولیه

words - کلمات

N/A - N/A

wɝːd

UK :

wɜːd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [words] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • مقاله شما نباید بیش از دو هزار کلمه باشد.

  • Some words are more difficult to spell than others.


    املای بعضی از کلمات سخت تر از بقیه است.

  • What's the word for bikini in French?


    کلمه بیکینی در فرانسوی چیست؟


  • گاهی اوقات پیدا کردن کلمه مناسب برای بیان آنچه می خواهید بگویید دشوار است.

  • You're still not allowed to say the F-word on TV in the US


    شما هنوز مجاز به گفتن کلمه F در تلویزیون در ایالات متحده نیستید

  • So how's the diet going - or would you rather I didn't mention the d-word?


    بنابراین رژیم چگونه پیش می رود - یا ترجیح می دهید من کلمه d را ذکر نکنم؟

  • The manager wants a word.


    مدیر یک کلمه می خواهد.

  • Could I have a word (with you) about the sales figures?


    آیا می توانم یک کلمه (با شما) در مورد ارقام فروش داشته باشم؟

  • Could you have a quiet word with Mike (= gently explain to him) about the problem?


    آیا می توانید یک کلمه آرام با مایک (= به آرامی برای او توضیح دهید) در مورد مشکل؟

  • Both competitors had words (= argued) after the match.


    هر دو رقیب بعد از مسابقه کلماتی (= مشاجره) داشتند.

  • Words were exchanged (= people argued) and then someone threw a punch.


    سخنان رد و بدل شد (= مردم با هم مشاجره کردند) و بعد شخصی مشت انداخت.

  • So far there have been more words than action on the matter of childcare provision.


    تا به حال در مورد مراقبت از کودکان سخنان بیش از عمل بوده است.

  • We exchanged a few words as we were coming out of the meeting.


    وقتی از جلسه بیرون می آمدیم چند کلمه رد و بدل کردیم.


  • اگر کاپیتان را می بینید می توانید یک کلمه خوب برای من بگویید؟

  • The critics didn't have a good word to say about the performance.


    منتقدان در مورد اجرا حرف خوبی برای گفتن نداشتند.

  • Has there been any word from Paul since he went to New York?


    آیا از زمانی که پل به نیویورک رفت، چیزی از او شنیده شده است؟

  • We got word of their plan from a former colleague.


    ما از یک همکار سابق خبر برنامه آنها را دریافت کردیم.

  • Word of the discovery caused a stir among astronomers.


    خبر این کشف باعث سر و صدا در میان ستاره شناسان شد.

  • I said I'd visit him and I will keep my word.


    گفتم به ملاقاتش می‌روم و به قولم می‌مانم.

  • You have my word - I won't tell a soul.


    تو حرف من را داری - به روحی نمی گویم.

  • We're waiting for the word from head office before making a statement.


    قبل از بیانیه منتظر خبر دفتر مرکزی هستیم.

  • The troops will go into action as soon as their commander gives the word.


    نیروها به محض اینکه فرمانده آنها خبر بدهد وارد عمل می شوند.

  • At a word from their teacher the children started to put away their books.


    با یک کلمه از معلم خود، بچه ها شروع به کنار گذاشتن کتاب های خود کردند.

  • He worded the reply in such a way that he did not admit making the original error.


    او پاسخ را به گونه ای بیان کرد که اشتباه اصلی را قبول نکرد.

  • I just wanna be left alone to do my thing. Word.


    من فقط می خواهم تنها باشم و کارم را انجام دهم. کلمه.

  • He got accepted at all three of the schools he applied to. Word? Yeah.


    او در هر سه مدرسه ای که درخواست داده بود پذیرفته شد. کلمه؟ آره.

  • The word environment means different things to different people.


    کلمه محیط برای افراد مختلف به معنای متفاوت است.

  • She spoke so fast I couldn’t understand a word (= anything she said).


    او آنقدر سریع صحبت می کرد که نمی توانستم یک کلمه (= هر چیزی که او می گفت) بفهمم.

  • Could I have a word with you?


    آیا می توانم یک کلمه با شما داشته باشم؟

  • Let me give you a word of advice.


    اجازه بدهید یک توصیه به شما کنم.

  • Tell us what happened in your own words (= say it in your own way).


    آنچه را که اتفاق افتاده به قول خودت بگو (= به روش خودت بگو).

synonyms - مترادف

  • گفتگو

  • dialogUS


    دیالوگ ایالات متحده

  • dialogueUK


    گفتگو انگلستان

  • chat


    چت کردن


  • گفتمان


  • بحث

  • parley


    مذاکره کردن


  • صحبت

  • talks


    صحبت می کند

  • confab


    confab

  • confabulation


    confabulation


  • کنفرانس


  • مناظره

  • negotiations


    مذاکرات

  • powwow


    واو

  • a few words


    چند کلمه

  • exchange of views


    تبادل نظر

  • deliberation


    مشورت


  • ارتباط

  • interchange


    تبادل

  • dealings


    معاملات

  • intercourse


    ارتباط جنسی


  • صحبت کردن

  • talking


    برقراری ارتباط

  • communicating


    مشاوره

  • consultation


    ارتباط داخلی

  • intercommunication


    تبادل اطلاعات

  • exchanging information


    مکاتبات

  • correspondence


    متناظر

  • corresponding


    سخن، گفتار


antonyms - متضاد

  • ساکت


  • سکوت


  • استاندارد


  • توافق


  • صلح

  • listening


    استماع


  • درخواست


  • سوال

  • reconciliation


    اصلاح

  • harmony


    هماهنگی

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده

  • calm


    آرام

  • disorganisationUK


    سازماندهی بریتانیا

  • tranquillityUK


    آرامش انگلستان

  • calmness


    آرامش

  • tranquilityUS


    آرامش ایالات متحده

  • lull


    سفارش


  • ستایش

  • accord


    تعریف و تمجید

  • concurrence


    بردباری

  • praise


  • compliment


  • forbearance


لغت پیشنهادی

removed

لغت پیشنهادی

thread

لغت پیشنهادی

darkness