word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
a device consisting of two rows of metal or plastic teeth-like parts that are brought together by pulling a small sliding piece over them used for closing openings in clothing bags, etc.
وسیله ای متشکل از دو ردیف قطعات دندانه مانند فلزی یا پلاستیکی که با کشیدن یک قطعه کشویی کوچک روی آنها به هم نزدیک می شوند و برای بستن دهانه های لباس، کیف و غیره استفاده می شود.
-
انرژی یا سرعت
-
هیچ چی
-
بستن چیزی با زیپ
-
حرکت کردن یا رفتن به جایی خیلی سریع
-
to compress (= reduce the size of) a computer file so that it uses less space and can be more easily sent or stored
فشرده سازی (= کاهش اندازه) یک فایل کامپیوتری به طوری که فضای کمتری مصرف کند و راحت تر ارسال یا ذخیره شود.
-
برای بستن کیف، لباس و غیره با زیپ
-
برای سفر بسیار سریع
-
چیزی که باعث ایجاد احساس انرژی یا هیجان می شود
-
to reduce the size of a computer file so that it uses less space and can be more easily sent or stored
برای کاهش حجم یک فایل کامپیوتری به طوری که فضای کمتری مصرف کند و راحتتر ارسال یا ذخیره شود
example - مثال
-
برای انجام/بازگردانی یک فایل فشرده
-
من نمی توانم کیفم را باز کنم - زیپ آن گیر کرده است.
-
موتور جدید زیپ بسیار بیشتری به خودرو بخشیده است.
-
من zip را در مورد کامپیوتر می دانم.
-
دلفین ها غول ها را چهارده به زیپ (= با چهارده امتیاز به هیچ) هدایت می کنند.
-
این کیف خیلی پر است، نمی توانم آن را با زیپ ببندم.
-
این لباس پشت زیپ (بالا) دارد.
-
زیپ کتت را بالا بزن، بیرون سرد است.
-
من فقط می روم به مغازه ها زیپ می زنم - دیری نخواهم کرد.
-
داشتیم از جاده رد می شدیم که ناگهان ماشینی از کنار زیپ رد شد.
-
قبل از اینکه فایل ها را ایمیل کنید، آن ها را زیپ کنید.
-
من چیزهای زیادی در این کیف دارم، نمی توانم آن را با زیپ ببندم.
-
شما باید به بچه ها کمک کنید زیپ کت هایشان را بالا ببندند.
-
پیام رسان های دوچرخه سوار بدون ترس در ترافیک پایتخت زیپ می زدند.
-
فلفل را اضافه کنید تا کمی زیپ به سس بدهد.
-
اگر فایل را فشرده کنید، ارسال آن آسان تر می شود.
synonyms - مترادف
-
انرژی
-
vitality
سرزندگی
-
vigourUK
vigourUK
-
verve
عجب
-
vigorUS
vigorUS
-
زندگی
-
liveliness
شوق و شور
-
zest
ارواح
-
spirits
خط تیره
-
dashes
vim
-
vim
ذوق و شوق
-
gusto
زینگ ها
-
zings
درایوها
-
drives
پویایی
-
dynamism
بریو
-
brio
مشت زدن
-
punch
انیمیشن
-
animation
اومف
-
oomph
می رود
-
goes
شور و نشاط
-
exuberance
جهش
-
bounce
غیرت
-
zeal
می درخشد
-
sparkles
آتش
-
pzazzUK
-
pzazzUK
pizzazzUS
-
pizzazzUS
شور
-
اسپریت
-
esprit
موکسی
-
moxie
روحیه
-
spiritedness
antonyms - متضاد
-
crawls
می خزد
-
creeps
خزش می کند
-
dawdles
غوغا می کند
-
pokes
بهم زدن
-
decelerates
کند می کند
-
halts
متوقف می شود
-
slows
پیاده روی می کند
-
walks