-bodied

base info - اطلاعات اولیه

-bodied - -بدنی

N/A - N/A

-bɑː.did

UK :

-bɒd.id

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [-bodied] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a long-bodied insect


    یک حشره با بدن دراز

  • a soft-bodied doll


    یک عروسک با اندام نرم

  • a medium-bodied wine


    یک شراب با بدن متوسط

synonyms - مترادف
  • embodied


    تجسم

  • epitomisedUK


    مظهر بریتانیا

  • epitomizedUS


    تجسم ایالات متحده

  • expressed


    بیان

  • manifested


    آشکار شد

  • materialisedUK


    واقع در انگلستان

  • materializedUS


    ایالات متحده تحقق یافته است

  • externalisedUK


    خارج از کشور انگلستان

  • externalizedUS


    خارجی ایالات متحده

  • incarnated


    مجسم شده

  • incorporated


    گنجانده شده است

  • instantiated


    مصداق

  • personified


    شخصيت يافته

  • substantiated


    اثبات شده است

  • personalisedUK


    شخصی سازی شده انگلستان

  • personalizedUS


    شخصی سازی شده ایالات متحده

antonyms - متضاد
  • disembodied


    بی بدن

لغت پیشنهادی

flattened

لغت پیشنهادی

holmes

لغت پیشنهادی

animated