strength
strength - استحکام - قدرت
noun - اسم
UK :
US :
قدرت و انرژی فیزیکی که باعث قوی شدن شخص می شود
کیفیت شجاع بودن یا مصمم بودن در مواجهه با موقعیت های دشوار یا ناخوشایند
چقدر یک احساس، باور یا رابطه قوی است
قدرت سیاسی، نظامی یا اقتصادی یک سازمان، کشور یا سیستم
کیفیت یا توانایی خاصی که به کسی یا چیزی مزیت می دهد
how strong an object or structure is, especially its ability to last for a long time without breaking
یک جسم یا سازه چقدر قوی است، به ویژه توانایی آن برای ماندگاری طولانی بدون شکستن
یک ماده یا مخلوط چقدر قوی است
تعداد افراد در یک تیم، ارتش و غیره
ارزش پول یک کشور در مقایسه با پول سایر کشورها
یک نیروی طبیعی چقدر قوی است
چقدر رنگ، طعم و غیره قوی است
ارزش پول یک کشور، به ویژه زمانی که این در سطح بالایی باشد
قدرت یا نفوذی که یک شخص، سازمان، کشور و غیره دارد
ویژگی ها یا توانایی های خوبی که کسی یا چیزی دارد
توانایی انجام کارهایی که نیاز به تلاش فیزیکی یا ذهنی زیادی دارد
درجه ای که چیزی قوی یا قدرتمند است
یک ویژگی خوب
تعداد افراد در یک گروه
در تعداد زیاد
اگر گروهی پایینتر از قدرت باشد، تعداد افراد یا اعضای کمتری نسبت به حد معمول دارد
در بهترین سطح از توانایی ممکن
با تعداد کامل افرادی که معمولاً در یک گروه هستند
the ability to do things that demand physical effort or the degree to which something is strong or powerful
توانایی انجام کارهایی که مستلزم تلاش فیزیکی هستند، یا میزان قوی یا قدرتمند بودن چیزی
قدرت یک دارو توانایی آن در اثرگذاری است.
شجاعت در مواجهه با مشکلات
یک کیفیت مثبت که شما را موثرتر می کند
نقطه قوت یک شرکت یا اقتصاد توانایی آن در تولید کالا، سود و شغل است
میزان قدرت یا نفوذی که کسی یا چیزی دارد
کیفیتی که کسی یا چیزی دارد که به موفقیت یا پیشرفت آنها کمک می کند
ارزش یک ارز در مقایسه با ارزهای دیگر کشورها چقدر است
یک محصول یا ماده چقدر قوی یا خوب است و بنابراین چقدر احتمال دارد که آسیب ببیند یا شکسته شود
با تمام قدرت به صخره فشار داد.
ممکن است چند هفته طول بکشد تا دوباره قدرت خود را تقویت کنید.
او به تدریج قدرت را در پاهایش به دست آورد.
او قدرت بدنی متناسب با ظاهرش داشت.
او قدرت ادامه راه رفتن را نداشت.
قدرت یک طناب
پانل ها برای استحکام بیشتر با فولاد تقویت شده اند.
در طول این مصیبت او توانست از ایمان خود نیرو بگیرد.
She has a remarkable inner strength.
او قدرت درونی قابل توجهی دارد.
شما قدرت شخصیتی زیادی را نشان دادید.
قدرت سیاسی به قدرت اقتصادی بستگی دارد.
قدرت نظامی برتر آنها به آنها مزیت بزرگی می دهد.
برای مذاکره از موضع قدرت
هدف از این راهپیمایی نمایش قدرت توسط سوسیالیست ها بود.
قدرت افکار عمومی
این دیدگاه اخیراً قوت یافته است (= قوی تر یا گسترده تر شده است).
من از قدرت احساسات او شگفت زده شدم.
من از قدرت احساسی که مردم در مورد این موضوع دارند غرق شده ام.
توانایی حفظ آرامش یکی از نقاط قوت اوست.
نقاط قوت و ضعف یک استدلال
قدرت سلاح جدید در دقت آن نهفته است.
قدرت خورشید
قدرت باد
قدرت و جهت جزر و مد
هدف این شرکت تلفن بهبود قدرت سیگنال در ساختمانها است.
بسته به قدرت مورد نیاز پودر کاری بیشتری اضافه کنید.
مجموعه ای از آبجو با قوت های مختلف (= با مقادیر مختلف الکل در آنها)
یک بسته نعناع دو استحکام
قدرت این شراب ها بین 11 تا 15 درجه متفاوت است.
قدرت نسبی یورو در برابر دلار
یورو به تقویت خود ادامه داده است.
ممکن
ماهیچه
sturdiness
استحکام
قدرت
toughness
سختی
brawn
قهوه ای
brawniness
کلفتی
زور
robustness
نیرومندی
soundness
سلامت
burliness
تنومندی
hardiness
سرسختی
lustiness
شهوت
muscularity
عضلانی بودن
powerfulness
توانمندی
prowess
سینه
sinew
استقامت
stamina
گوشت گاو
beef
قدرت آتش
firepower
اسب بخار
firmness
پویسانس
forcefulness
ثبات
horsepower
vigorUS
mightiness
vigourUK
potence
خوب
potency
puissance
vigorUS
vigourUK
welly
weakness
ضعف
powerlessness
ناتوانی
asthenia
آستنیا
debilitation
فرسودگی
decrepitude
تردی
enfeeblement
شکنندگی
fragility
ناتوانی جنسی
frailness
بی ثباتی
frailty
لرزش
impotence
تنبیه
impotency
انرژی
instability
بی حالی
shakiness
ناامنی
unstableness
سست بودن
unsteadiness
بزدلی
weakliness
نامناسب بودن
debility
غیر قابل اعتماد بودن
feebleness
رکودی
infirmity
عدم قطعیت
puniness
بی ستونی
enervation
lethargy
precariousness
insecurity
flimsiness
cowardice
unsoundness
unreliability
ricketiness
uncertainty
spinelessness
