structure
structure - ساختار
noun - اسم
UK :
US :
تجدید ساختار
ساختارگرایی
ساختاری
ساختارگرا
ساختار یافته
از نظر ساختاری
---
the way in which the parts of something are connected with each other and form a whole or the thing that these parts make up
نحوه اتصال اجزای یک چیز به یکدیگر و تشکیل یک کل یا چیزی که این اجزا تشکیل می دهند
چیزی که ساخته شده است، به ویژه چیزهای بزرگ مانند ساختمان یا پل
وضعیتی که در آن فعالیت ها به دقت سازماندهی و برنامه ریزی می شوند
to arrange the different parts of something into a pattern or system in which each part is connected to the others
برای مرتب کردن بخشهای مختلف چیزی در یک الگو یا سیستم که در آن هر بخش به قسمتهای دیگر متصل است
نحوه سازماندهی یا چیدمان یک سازمان، سیستم، بازار و غیره
the way in which the parts of a system or object are arranged or organized, or a system arranged in this way
نحوه چیدمان یا سازماندهی اجزای یک سیستم یا شی یا سیستمی که به این ترتیب چیده شده اند
چیزی که از قطعات، به ویژه یک ساختمان بزرگ ساخته یا ساخته شده باشد
عضوی در بدن یا بخشی از اندامی که کار خاصی را انجام می دهد
برنامه ریزی، سازماندهی یا ترتیب دادن بخش های چیزی
the arrangement or organization of parts in a system
ترتیب یا سازماندهی قطعات در یک سیستم
چیزی ساخته شده، مانند ساختمان یا پل
ترتیب دادن یا سازماندهی چیزی
نحوه چیدمان یا سازماندهی اجزای یک سیستم یا خود سیستم
شیئی مانند ساختمان که به روش خاصی ساخته یا چیده شده است
شرایط خوب چیدمان یا سازماندهی
اما تاریخ و شانس در یک زمینه، یک ساختار، یک واقعیت اتفاق می افتد.
ما باید بپرسیم که چنین ساختاری چگونه کار می کند.
بسیاری از بازدیدکنندگان از انگلستان درک ساختار کلاس بریتانیا را دشوار می دانند.
crystal structures
ساختارهای کریستالی
طاق سنگی یکی از قدیمی ترین سازه های موجود در شهر است.
It means accepting power as natural and necessary to decision making regardless of formal structure.
یعنی پذیرش قدرت به عنوان طبیعی و ضروری برای تصمیم گیری بدون توجه به ساختار رسمی.
فقدان ساختار ذاتی کار خانه است. بنابراین یک ساختار روانی به آن وارد می شود.
She studied the organizational structure of the company to see whether it could be made more efficient.
او ساختار سازمانی شرکت را مطالعه کرد تا ببیند آیا میتوان آن را کارآمدتر کرد یا خیر.
Instead they issue from the divided heart of humanity, perpetually institutionalised in sinful social and political structures.
در عوض، آنها از قلب تقسیم شده بشریت که همیشه در ساختارهای اجتماعی و سیاسی گناه آلود نهادینه شده است، بیرون می آیند.
ساختار جمله خوب
هر یک از این مراحل عنصری در ساختار پیچیده اجتماعی و بافت فرهنگی است.
هدف ساختار بلافاصله در خارج از معبد چندان واضح نبود.
شما باید مطمئن باشید که ساختاری که قصد تمرین آن را دارید یک ساختار واقعی در زبان است.
ساختار سیستم آموزشی ایالات متحده فاقد تمرکز است.
ساختار سیستم بانکی آمریکا در حال تغییر است.
ساختمان ایستگاه یک سازه چوبی بلند با سقف منحنی بود.
ساختار ساختمان
تغییرات در ساختار اقتصادی جامعه
زنبورها ساختار اجتماعی پیچیده ای دارند.
ساختارهای دستوری یک زبان
ساختار پروتئین ها/DNA
یک سازه سنگی/آجری/چوبی
او از ماسه و سنگ برای ساختن سازه های پیچیده در ساحل استفاده کرد.
مقاله شما به ساختار (الف) نیاز دارد.
ساختار ساختمان / بدن انسان
ساختار اجتماعی جامعه
ساختار حقوق و دستمزد
این گزارش چارچوبی برای تحقیقات بیشتر فراهم می کند.
به عنوان یک عکاس، شکل و فرم برای او مهمتر از رنگ بود.
تغییرات اخیر در ترکیب نیروی کار
ships of steel construction
کشتی های ساخت و ساز فولادی
این روندی است که ساختار جامعه را تهدید می کند.
دیواره سلولی گیاهان دارای ساختار نسبتاً سفت و سختی است.
ساختار سست خودرو حتی در برابر ضربات خفیف هم مقاومت نمی کرد.
ساختار کلی کتاب به سه جزء تقسیم شده است.
در ساختار سازمان نقاط ضعفی وجود دارد.
ساختار فرماندهی ارتش آمریکا
ساختار جدید پرداخت سال گذشته معرفی شد.
How does your management structure work?
ساختار مدیریتی شما چگونه کار می کند؟
او در حال مطالعه ساختار و پویایی اکوسیستم های کشور است.
دانش آموزان ساختار جوامع بشری را در طول تاریخ مطالعه می کنند.
ساختار طبقاتی کشور تحت سلطه افراد بسیار ثروتمند است.
ساختار قدیمی خانواده دیگر عادی نیست.
ساختار سازمانی مدارس ما باید بررسی شود.
ساختار شغلی معمول واقعاً با زندگی بسیاری از زنان مطابقت ندارد.
این کتاب برای خوانندگان علاقه مند به ساختار و کارکردهای زبان انگلیسی جذاب خواهد بود.
آنها در حال بررسی ترکیب و ساختار هیئت های حاکمه هستند.
ساختمان
edifice
عمارت
ساخت و ساز
erection
نعوظ
توده
assembly
مونتاژ
مجتمع
cage
قفس
خانه
rockpile
سنگ شمع
skyscraper
آسمان خراش
توده ای از آجر
ساختمان قدیمی
چارچوب
توسعه
architecture
معماری
monument
بنای تاریخی
superstructure
روبنا
قاب
monolith
یکپارچه
towers
برج ها
elevation
ارتفاع
pyramid
هرم
برج
مسدود کردن
مسکن
houses
خانه ها
habitation
سکونت
استقرار
ziggurat
زیگورات