outside

base info - اطلاعات اولیه

outside - خارج از

adverb - قید

/ˌaʊtˈsaɪd/

UK :

/ˌaʊtˈsaɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [outside] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I'm seeing a patient—please wait outside.


    من یک بیمار را می بینم - لطفا بیرون منتظر بمانید.

  • I stood outside in the corridor, looking through the window.


    بیرون در راهرو ایستادم و از پنجره نگاه کردم.

  • The house is painted green outside.


    بیرون خانه سبز رنگ شده است.

  • It's warm enough to eat outside.


    آنقدر گرم است که بیرون غذا بخورید.

  • Go outside and see if it's raining.


    برو بیرون ببین بارون میاد یا نه

  • The heat hits you as soon as you step outside.


    گرما به محض اینکه بیرون می روید به شما برخورد می کند.

  • It was a sunny day outside.


    بیرون یک روز آفتابی بود.

  • Since it's such a nice day let's eat/sit/go outside.


    از آنجایی که روز بسیار خوبی است، بیایید بخوریم/بنشینیم/بریم بیرون.

  • an outside light/toilet


    چراغ بیرونی/توالت

  • The company has called in outside experts.


    این شرکت از کارشناسان خارجی دعوت کرده است.

  • The outside limit/figure would be $350.


    محدودیت خارجی / رقم 350 دلار خواهد بود.

  • She sat for two hours on the floor outside his room.


    دو ساعت بیرون اتاقش روی زمین نشست.


  • هیچ کس خارج از این اتاق نباید هرگز بداند که ما در مورد چه چیزی بحث کرده ایم.

  • I'm afraid that would be outside my job description.


    می ترسم خارج از شرح شغل من باشد.


  • خارج از ما سه نفر، هنوز هیچ کس چیزی در مورد مشکل نمی داند.

  • The outside of the house needs painting.


    بیرون خانه نیاز به رنگ آمیزی دارد.

  • The house looks larger when looked at from the outside.


    وقتی از بیرون به خانه نگاه کنیم بزرگتر به نظر می رسد.

  • The company needs to get help from outside (= from people who work for other organizations).


    شرکت باید از خارج (= از افرادی که برای سازمان های دیگر کار می کنند) کمک بگیرد.

  • The job will take about ten days at the outside.


    کار در بیرون حدود ده روز طول خواهد کشید.

  • There's still an outside chance/possibility that Scotland will make it into the World Cup.


    هنوز فرصت/احتمالی وجود دارد که اسکاتلند به جام جهانی راه یابد.

  • She stood in the snow on the outside watching him.


    بیرون روی برف ایستاده بود و او را تماشا می کرد.

  • I live just outside (of) Baltimore.


    من خارج از بالتیمور زندگی می کنم.

  • Cars, movies, and radio linked small towns to the outside world.


    ماشین‌ها، فیلم‌ها و رادیو شهرهای کوچک را به دنیای بیرون پیوند می‌دادند.

  • There are few cities outside of Boston, New York, and Chicago where baseball fans get this excited.


    شهرهای کمی خارج از بوستون، نیویورک و شیکاگو وجود دارد که طرفداران بیسبال در آن هیجان زده شوند.

  • There’s an outside chance that Boston will make it to the playoffs.


    این احتمال وجود دارد که بوستون به پلی آف راه یابد.

synonyms - مترادف

  • خارجی

  • exterior


    بیرونی

  • outer


    بیرونی ترین

  • outward


    مفرط

  • outermost


    سطح


  • برون دیواری

  • extrinsic


    برجسته ترین


  • سطحی

  • extramural


    بیگانه

  • extraneous


    پیرامونی

  • outmost


    تصادفی

  • superficial


    فوق العاده

  • alien


    به سمت بیرون

  • peripheral


    برون زا


  • از راه دور

  • exotic


    در فضای باز

  • adventitious


    بر فراز

  • supervenient


    دور افتاده


  • عجیب

  • exogenous


    نا آشنا


  • بین المللی

  • outdoor


    غیر ساکن

  • accidental


    از جای دیگر


  • exoteric


  • outlying



  • unfamiliar



  • non-resident



antonyms - متضاد

  • داخل


  • درونی

  • interior


    داخلی


  • درونی؛ داخلی

  • inward


    درون

  • indoor


    درونی ترین

  • innermost


    درون مدرسه ای

  • intramural


    بومی


  • ذاتی

  • intrinsic


    مرکزی

  • inherent


    وسط


  • محلی

  • indigenous


    ملی

  • innate


    اصلی


  • خانه


  • در داخل


  • طبیعی


  • زیر


  • عمیق


  • مدنی


  • هسته


  • حالت


  • ماندگار


  • اتوکتونیک

  • civic





  • aboriginal


  • immanent


  • autochthonic


لغت پیشنهادی

scrounge

لغت پیشنهادی

ape

لغت پیشنهادی

arbitrary