outside
outside - خارج از
adverb - قید
UK :
US :
داخل ساختمان نیست
نه در داخل ساختمان یا اتاق بلکه نزدیک به آن
خارج از ساختمان یا اتاق
نه در یک شهر، کشور و غیره خاص
نزدیک به یک مکان، شهر و غیره اما نه در آن
فراتر از محدوده یا محدوده یک موقعیت، فعالیت و غیره
اگر کسی خارج از یک گروه از افراد، یک سازمان و غیره باشد، به آن تعلق ندارد
if the time that someone takes to do something especially finish a race is outside a particular time it is greater than that time
اگر زمانی که شخصی برای انجام کاری، به ویژه پایان مسابقه، خارج از زمان خاصی باشد، بیشتر از آن زمان است.
نه در داخل ساختمان، بلکه معمولاً نزدیک آن است
خارج - عمدتاً قبل از حروف اضافه یا قید زیر استفاده می شود
away from buildings and in the open air – used especially when talking about pleasant or healthy things you do outside
دور از ساختمانها و در هوای آزاد – بهویژه هنگام صحبت در مورد کارهای خوشایند یا سالمی که در بیرون انجام میدهید استفاده میشود
بیرون جایی که هوا تازه است
بیرون - هنگام صحبت در مورد غذا خوردن در بیرون استفاده می شود
شامل افرادی که به همان گروه یا سازمان شما تعلق ندارند
از مکان یا سازمان دیگری آمده است
coming from another place or organization
تماس تلفنی یا اتصالی که خارج از مکانی که در آن هستید انجام می شود
بیشترین چیزی که پذیرفته یا ممکن است
نه در یک ساختمان یا اتاق خاص، بلکه در نزدیکی آن
نه در مکان خاصی
نه درون یا بخشی از چیزی
بجز
قسمت بیرونی یا طرف چیزی
قبلاً می گفت که یک مقدار در یک موقعیت ممکن است
اندک
قسمت بیرونی چیزی یا ناحیه یا طرفی که رو به بیرون است یا دیده می شود
خارج از وسایلی غیر از یا جز برای
جزئی، کوچک یا بعید است
بیرون سرد است
It's cold outside.
خیلی روز خوبیه چرا بیرون بازی نمی کنی؟
لونی، سگ را ببر بیرون.
من یک بیمار را می بینم - لطفا بیرون منتظر بمانید.
بیرون در راهرو ایستادم و از پنجره نگاه کردم.
بیرون خانه سبز رنگ شده است.
آنقدر گرم است که بیرون غذا بخورید.
برو بیرون ببین بارون میاد یا نه
گرما به محض اینکه بیرون می روید به شما برخورد می کند.
بیرون یک روز آفتابی بود.
از آنجایی که روز بسیار خوبی است، بیایید بخوریم/بنشینیم/بریم بیرون.
an outside light/toilet
چراغ بیرونی/توالت
این شرکت از کارشناسان خارجی دعوت کرده است.
محدودیت خارجی / رقم 350 دلار خواهد بود.
دو ساعت بیرون اتاقش روی زمین نشست.
هیچ کس خارج از این اتاق نباید هرگز بداند که ما در مورد چه چیزی بحث کرده ایم.
می ترسم خارج از شرح شغل من باشد.
خارج از ما سه نفر، هنوز هیچ کس چیزی در مورد مشکل نمی داند.
بیرون خانه نیاز به رنگ آمیزی دارد.
وقتی از بیرون به خانه نگاه کنیم بزرگتر به نظر می رسد.
شرکت باید از خارج (= از افرادی که برای سازمان های دیگر کار می کنند) کمک بگیرد.
کار در بیرون حدود ده روز طول خواهد کشید.
هنوز فرصت/احتمالی وجود دارد که اسکاتلند به جام جهانی راه یابد.
بیرون روی برف ایستاده بود و او را تماشا می کرد.
من خارج از بالتیمور زندگی می کنم.
ماشینها، فیلمها و رادیو شهرهای کوچک را به دنیای بیرون پیوند میدادند.
شهرهای کمی خارج از بوستون، نیویورک و شیکاگو وجود دارد که طرفداران بیسبال در آن هیجان زده شوند.
این احتمال وجود دارد که بوستون به پلی آف راه یابد.
خارجی
exterior
بیرونی
outer
بیرونی ترین
outward
مفرط
outermost
سطح
برون دیواری
extrinsic
برجسته ترین
سطحی
extramural
بیگانه
extraneous
پیرامونی
outmost
تصادفی
superficial
فوق العاده
alien
به سمت بیرون
peripheral
برون زا
از راه دور
exotic
در فضای باز
adventitious
بر فراز
supervenient
دور افتاده
عجیب
exogenous
نا آشنا
بین المللی
outdoor
غیر ساکن
accidental
از جای دیگر
exoteric
outlying
unfamiliar
non-resident
داخل
درونی
interior
داخلی
درونی؛ داخلی
inward
درون
indoor
درونی ترین
innermost
درون مدرسه ای
intramural
بومی
ذاتی
intrinsic
مرکزی
inherent
وسط
محلی
indigenous
ملی
innate
اصلی
خانه
در داخل
طبیعی
زیر
عمیق
مدنی
هسته
حالت
ماندگار
اتوکتونیک
civic
aboriginal
immanent
autochthonic