side
side - سمت
noun - اسم
UK :
US :
one of the two areas that are on the left or the right of an imaginary line or on the left or the right of a border wall river etc
یکی از دو ناحیه ای که در سمت چپ یا راست یک خط فرضی، یا در سمت چپ یا راست یک مرز، دیوار، رودخانه و غیره قرار دارند.
موقعیتی مستقیماً در کنار کسی یا چیزی، در سمت راست یا چپ
سطح چیزی که جلو، پشت، بالا یا پایین آن نیست
بخشی از یک جسم یا ناحیه ای که از وسط، در یا نزدیک لبه دورتر است
یکی از دو سطح یک جسم صاف نازک
بخشی از بدن شما از بالای بازو تا بالای پای شما
یکی از سطوح صاف یا لبه های یک شکل
یکی از مناطق شیب دار تپه، کوه و غیره
یک صفحه نوشته در یک طرف یک تکه کاغذ
یک بخش یا ویژگی از چیزی، به ویژه هنگامی که با بخش دیگر مقایسه می شود
یکی از افراد، گروه ها یا کشورهایی که در نزاع، جنگ و غیره با یکدیگر مخالفت می کنند
نظر یا نگرش یک فرد در بحث یا اختلاف نظر
یک تیم ورزشی
بخشی از شخصیت یک نفر، به خصوص وقتی که با بخش دیگر مقایسه شود
بخشی از یک خانواده
مقدار کمی غذایی که در رستوران علاوه بر غذای اصلی خود سفارش می دهید
یک ایستگاه تلویزیونی
در یا کنار چیزی
از کنار چیزی
حمایت یا بحث علیه یک فرد یا گروه در یک نزاع، دعوا و غیره
a flat outer surface of an object especially one that is not the top the bottom the front or the back
سطح بیرونی صاف یک جسم، به ویژه سطحی که بالا، پایین، جلو یا پشت نباشد
لبه یا مرز چیزی
مکانی در کنار چیزی
in a restaurant an extra dish of food for example vegetables or salad that is served with the main dish sometimes on a separate plate
در یک رستوران، یک ظرف غذای اضافی، به عنوان مثال سبزیجات یا سالاد، که با غذای اصلی، گاهی اوقات در یک بشقاب جداگانه سرو می شود.
در کنار یکدیگر
بخشی از چیزی، به ویژه در رابطه با یک خط مرکزی واقعی یا خیالی
قسمتی از بدن از زیر بازو تا بالای ساق پا
یک کانال تلویزیونی
از چپ به راست و از راست به چپ
نیمی از بدن حیوان که گوشت محسوب می شود
یکی از دو یا چند تیم یا گروه مقابل
سمت راست مغز
پیوندهای ماهواره ای به آن سوی جهان
آنها در سمت چپ جاده در ژاپن رانندگی می کنند.
او در سمت دور اتاق بود.
آنها از این طرف لندن به طرف دیگر رفتند.
کنار تخت بمان!
کارخانه ای در ضلع غربی شهر
از پل عبور کرد و به طرف دیگر رودخانه رفت.
آن طرف خیابان هنوز در سایه بود.
یک پنجره بزرگ در دو طرف در ورودی وجود دارد.
مردم دو طرف اقیانوس اطلس
شهری در این سوی مرز
جیمز را دید که آن طرف حصار ایستاده بود.
سرش را به یک طرف خم کرد.
یک اخطار به کنار کابینت بایگانی چسبانده بود.
نام خود را در کنار جعبه بنویسید.
کنار ماشینم خط و خش هست
حالا شیشه را به پهلو بخوابانید.
کشتی در سمت راست او آسیب دیده بود.
درب آشپزخانه در کنار خانه است.
یک درب / پنجره / پانل جانبی
یک دیوار جانبی / ورودی
مسیری از کنار تپه بالا رفت.
کناره های قالب را با قلم مو با کره بمالید.
می توانستیم گوسفندانی را ببینیم که در کنار کوه در حال چرا هستند.
این نهر به سمت جنوب دریاچه می ریزد.
مسیری به سمت پایین باغ منتهی می شود.
لاله ها را در کنار چمن کاشتیم.
کنار تخت نشست.
این بازیکن در کنار زمین تحت درمان قرار گرفت.
یک ون کنار جاده پارک شده بود.
نیم
bisection
دو بخش
تقسیم
moiety
نصفه
بخش
fraction
کسر
hemisphere
نیمکره
fifty percent
پنجاه درصد
قطعه
تکه
اشتراک گذاری
بیت
تناسب، قسمت
درصد
باطله
توده
گوه
chunk
تکه تکه
scrap
مقدار زیادی
lump
دفتر
fragment
شاخه
wedge
سهمیه، سهم
تخصیص
hunk
برش
تقسیم بندی
quota
allotment
partition
centreUK
مرکز انگلستان
قلب
هسته
پایان
وسط
بازگشت
centerUS
مرکز ایالات متحده
extremity
حد نهایی
داخل
interior
داخلی
rear
عقب
torso
بالاتنه
کل
midpoint
نقطه میانی
midsection
بخش میانی
hub
هاب
افتتاح
نقطه مرکزی
halfway point
مرحله وسط
mid point
شروع کنید
کمترین
minimum
نیمه راه
halfway
تمرکز
midst
مرکزیت
چشم
centrality
محور
epicenterUS
میانه
axis
nucleus
median