side

base info - اطلاعات اولیه

side - سمت

noun - اسم

/saɪd/

UK :

/saɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [side] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • نیم

  • bisection


    دو بخش


  • تقسیم

  • moiety


    نصفه


  • بخش

  • fraction


    کسر

  • hemisphere


    نیمکره

  • fifty percent


    پنجاه درصد


  • قطعه


  • تکه


  • اشتراک گذاری


  • بیت


  • تناسب، قسمت

  • bit


    درصد


  • باطله


  • توده


  • گوه

  • chunk


    تکه تکه

  • scrap


    مقدار زیادی

  • lump


    دفتر

  • fragment


    شاخه

  • wedge


    سهمیه، سهم


  • تخصیص

  • hunk


    برش

  • lot


    تقسیم بندی



  • quota


  • allotment


  • cut


  • partition


antonyms - متضاد
  • centreUK


    مرکز انگلستان


  • قلب


  • هسته

  • end


    پایان


  • وسط


  • بازگشت

  • centerUS


    مرکز ایالات متحده

  • extremity


    حد نهایی


  • داخل

  • interior


    داخلی

  • rear


    عقب

  • torso


    بالاتنه


  • کل

  • midpoint


    نقطه میانی

  • midsection


    بخش میانی

  • hub


    هاب


  • افتتاح


  • نقطه مرکزی

  • halfway point


    مرحله وسط

  • mid point


    شروع کنید


  • کمترین

  • minimum


    نیمه راه

  • halfway


    تمرکز

  • midst


    مرکزیت


  • چشم

  • centrality


    محور

  • epicenterUS


    میانه

  • eye


  • axis


  • nucleus


  • median


لغت پیشنهادی

gaping

لغت پیشنهادی

amends

لغت پیشنهادی

dispersal