branch

base info - اطلاعات اولیه

branch - شاخه

noun - اسم

/bræntʃ/

UK :

/brɑːntʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [branch] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She climbed the tree and hid in the branches.


    او از درخت بالا رفت و در شاخه ها پنهان شد.

  • the bare branches of a tree in winter


    شاخه های برهنه یک درخت در زمستان

  • The bank has branches all over the country.


    این بانک در سراسر کشور شعبه دارد.

  • Our New York branch is dealing with the matter.


    شعبه نیویورک ما در حال رسیدگی به این موضوع است.

  • The store is opening more local branches.


    این فروشگاه در حال افتتاح شعبه های محلی بیشتری است.

  • He has been named assistant branch manager at a new branch of the bank.


    وی به عنوان دستیار مدیر شعبه در شعبه جدید بانک منصوب شد.

  • the Post Office announced plans to close another branch.


    اداره پست اعلام کرد که قصد دارد شعبه دیگری را ببندد.

  • Scotland Yard's anti-terrorist branch swung into action.


    شاخه ضد تروریستی اسکاتلند یارد وارد عمل شد.

  • The idea was so popular other branches of government copied it.


    این ایده آنقدر محبوب بود که سایر شاخه های حکومت از آن کپی کردند.


  • او دبیر شعبه کشوری اتحادیه بود.

  • the branch of computer science known as ‘artificial intelligence’


    شاخه ای از علوم کامپیوتر که به هوش مصنوعی معروف است

  • a branch of the Rhine


    شاخه ای از رود راین

  • a branch line (= a small line off a main railway line often in country areas)


    خط انشعاب (= خط کوچکی از خط راه آهن اصلی، اغلب در مناطق روستایی)

  • My uncle's branch of the family emigrated to Canada.


    شعبه خانواده عمویم به کانادا مهاجرت کرد.


  • دولت درصدد تخریب ریشه و شاخه سازمان برآمد.

  • root-and-branch reforms


    اصلاحات ریشه و شاخه

  • Quantum analysis is a branch of statistics.


    تحلیل کوانتومی شاخه ای از آمار است.

  • The aim is to bring together researchers from different branches of geography.


    هدف گردآوری محققان از شاخه های مختلف جغرافیا است.

  • Immunology is a branch of biological science.


    ایمونولوژی شاخه ای از علم زیست شناسی است.

  • One branch of their family (= one group of relatives) emigrated to Brazil.


    یک شاخه از خانواده آنها (= یک گروه از بستگان) به برزیل مهاجرت کردند.


  • در ایالات متحده، رئیس جمهور بخشی از قوه مجریه دولت است.


  • من قبلاً در شعبه محلی یک بانک بزرگ کار می کردم.

  • She's a branch manager.


    او مدیر شعبه است

  • Take the forms into your local branch office.


    فرم ها را به شعبه محلی خود ببرید.

  • bare/leafy/flowering branches


    شاخه های برهنه/برگ/گلدار

  • The fruit on the lower branches was protected from the sun.


    میوه شاخه های پایینی از آفتاب محافظت می شد.

  • Watch out for overhanging branches.


    مراقب شاخه های آویزان باشید.

  • This branch of the river eventually empties into the Atlantic.


    این شاخه از رودخانه در نهایت به اقیانوس اطلس می ریزد.

  • The top of the tree had been cut off to encourage it to branch (out) lower down.


    بالای درخت بریده شده بود تا آن را تشویق کنند تا پایین تر شاخه شود.

  • The road branches at the bottom of the hill.


    جاده در پایین تپه منشعب می شود.

  • After the storm the ground was covered with twigs and branches.


    پس از طوفان، زمین پوشیده از شاخه و شاخه شد.

synonyms - مترادف
  • bough


    شاخه


  • شلیک

  • stem


    ساقه

  • twig


    بازو

  • arm


    اندام

  • limb


    انشعاب

  • offshoot


    افشانه

  • sprig


    خاکشیر

  • spray


    شعبه

  • tillow


    قلمه

  • branchlet


    جوانه

  • scion


    پیچک

  • sprout


    مکنده

  • tendril


    برآمدگی

  • sucker


    تاک

  • outgrowth


    دونده

  • vine


    تحریک

  • runner


    چوب

  • spur


    لیز خوردن


  • استولون


  • تعویض

  • stolon


    ساید ساقه


  • سرشاخه

  • sideshoot


    برش دادن

  • twiglet


    شاخه کوچک

  • cutting


    ساقه کوچک


  • تاژک

  • small stem


    دارواش

  • flagellum


    چنگال

  • mistletoe


  • fork


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

reaction

لغت پیشنهادی

ado

لغت پیشنهادی

descendent