eventually
eventually - در نهایت
adverb - قید
UK :
US :
بدون رویداد
احتمال
بی اتفاقی
پر حادثه
بی حادثه
نهایی
بدون حادثه
بعد از مدت ها، یا بعد از اتفاقات زیادی
در نهایت، به خصوص پس از مدت ها یا تلاش زیاد، مشکلات و غیره.
If energy prices continued to rise it would be worrisome and eventually feed into broader inflation measures.
اگر قیمت انرژی همچنان به افزایش خود ادامه دهد، نگران کننده خواهد بود و در نهایت به اقدامات تورمی گسترده تر می انجامد.
هفتاد و دو درصد از مردم در نهایت کار پیدا کردند، اما عمدتاً در مشاغل خدماتی کم دستمزد.
او در نهایت وحشت کرد و در حالی که پسر فریاد می زد کمک فرار کرد.
The absence of unrelenting selling pressure may eventually stabilise land prices and stem the deterioration in balance sheets.
عدم وجود فشار بی امان فروش ممکن است در نهایت قیمت زمین را تثبیت کند و از وخامت ترازنامه جلوگیری کند.
بالاخره آسمان صاف شد و به ساحل رفتیم.
قاضی تعلل کرد، اما در نهایت روزنامه ها ورزش خود را داشتند.
When Margy eventually went to court for her new shoplifting charge the judge gave her a probation order.
زمانی که مارگی در نهایت به دلیل اتهام سرقت از مغازه جدید به دادگاه رفت، قاضی به او حکم مشروط داد.
Our flight eventually left five hours late.
پرواز ما در نهایت با پنج ساعت تاخیر حرکت کرد.
من در نهایت به اصلاح آن خواهم پرداخت.
او امیدوار است که در نهایت به دانشکده پزشکی برود و پزشک شود.
او امیدوار است در روزنامه محلی شغلی پیدا کند و در نهایت برای تایمز کار کند.
می تواند منجر به آسیب سلولی و در نهایت منجر به سرطان شود.
اما این می تواند در نهایت به یک مشکل برای شهر تبدیل شود.
They did eventually find my luggage.
آنها بالاخره چمدان مرا پیدا کردند.
وقتی او در نهایت ماشین را به راه انداخت، صدای خندهداری از کمربند فن شنیده شد.
من معتقدم این درگیری در نهایت به پایان خواهد رسید.
اگرچه او برای مدت طولانی بیمار بود، اما زمانی که او در نهایت درگذشت، همچنان یک شوک بود.
ممکن است سن او طول بکشد، اما او در نهایت این کار را انجام خواهد داد.
سرانجام
در نهایت
در پایان
در آخر
در تحلیل نهایی
در پایان روز
وقتی همه چیز گفته و انجام شود
آخرسر
وقتی همه چیز گفته شد و انجام شد
چند وقت
زودتر یا دیرتر
sometime
روزی
به موقع
someday
بعد از مدتی
در دراز مدت
در کمال زمان
کم کم
در طول
یک روز
در آخرین راه حل
وقتی فشار برای هل دادن می آید
با تاخیر
متعاقبا
زمانی
با وجود تاخیر
belatedly
subsequently
tardily
somewhen
lastly