again
again - از نو
adverb - قید
UK :
US :
یک بار دیگر - زمانی استفاده می شود که قبلاً اتفاقی افتاده یا انجام شده است
به همان حالت یا موقعیتی که قبلا در آن بودید برگردید
برای بیان واقعیت یا نظری استفاده می شود که چیزی را توضیح می دهد یا به آن می افزاید
زمانی استفاده می شود که می خواهید شخصی اطلاعاتی را که قبلاً به شما داده است تکرار کند
یک بار دیگر
به مکان یا وضعیت اصلی برگردید
اگر یک بار دیگر اتفاقی بیفتد، قبلاً چندین بار اتفاق افتاده است
گفت: بعد از یک تجربه ناخوشایند نشان می دهد که شما قصد تکرار آن را ندارید
اگر چیزی دوباره اتفاق بیفتد، قبلاً بارها اتفاق افتاده است
به طور مکرر
اگر کاری را دوباره از نو انجام دهید، دوباره از ابتدا شروع می کنید
علاوه بر مقداری که در مورد آن می دانیم یا قبلاً ذکر کرده ایم
یک بار دیگر یا مثل قبل
کف دوباره نیاز به تمیز کردن دارد.
هوای تازه کوهستانی به زودی جنیفر را دوباره قوی کرد.
و بر همه آنها مبارک باد، اگر قرار است دوباره آنها را ببینیم.
حالا چون جانیر خیلی درگیر شد دوباره شروع کردم.
او که نسبتاً کورکورانه به گوئن خیره شده بود، دوباره کل مکالمه را در سرش گذراند.
به من اعتماد کن، شوهرت دیگر هرگز از حلقه های سرآستین کوچکی که با دسته گل تو هماهنگ باشد استفاده نخواهد کرد.
اگر این بار موفق نشدید، دوباره تلاش کنید.
از دیدن دوبارت خوشحال شدم.
جولی! این خواهرت دوباره تلفنی است.
ممنونم که اومدی! لطفا دوباره توقف کنید.
Mistair دوباره خواست تا یک منحنی پایین بیاورد.
میشه بازم بگی؟ من شما را نشنیدم
وقتی دوباره با خیال راحت به آپارتمانم برگشتم، نامه را بیرون آوردم و خواندم.
فدرال رزرو همچنین اعلام کرد در صورت لزوم برای جلوگیری از رکود، دوباره نرخ بهره را کاهش خواهد داد.
آقای رودریگز در یک جلسه است. می توانید بعدا دوباره تماس بگیرید؟
P.S. بیایید ببینیم که شما دوباره برنده ویمبلدون مارتینا هستید.
اگر شری کمی استراحت کند، باید به زودی دوباره احساس بهتری کند.
The prospect of eating there again was so tempting to residents that all of the reservations have been taken.
چشم انداز غذا خوردن دوباره در آنجا برای ساکنان آنقدر وسوسه انگیز بود که تمام رزروها انجام شده است.
این هرگز نباید دوباره تکرار شود.
Try again—it takes practice.
دوباره امتحان کنید - این کار نیاز به تمرین دارد.
میشه دوباره شروع کنیم لطفا؟
میشه دوباره بگی لطفا؟
کی دوباره میبینمت؟
رولینگ بار دیگر ثابت می کند که داستان نویس فوق العاده ای است.
من بارها و بارها (= بارها) به شما گفته ام که این کار را نکنید.
من باید همه چیز را دوباره بنویسم (= دوباره از اول).
او بارها و بارها (= بارها) تلاش کرد تا آن را درست انجام دهد.
او بار دیگر (= همانطور که قبلاً بارها اتفاق افتاده) نشان داده است که نمی توان به او اعتماد کرد.
بار دیگر (= همانطور که قبلا چندین بار اتفاق افتاده بود)، قطار دیر شد.
ما خیلی خوشحالیم که دوباره اینجا با هم هستیم.
او خوشحال بود که دوباره در خانه است.
به زودی دوباره احساس خوبی خواهید کرد.
او روزی دو ساعت وقت می گذارد تا سر کار برود و دوباره برگردد.
این هزینه تقریباً نصف دو سال پیش است.
من دوباره همان را می خواهم (= همان مقدار یا همان چیز).
و باز هم باید به فکر هزینه باشیم.
ممکن است آن را بخریم اما دوباره ممکن است نخریم.
بازم اسمش چی بود
هر از چند گاهی چک میکرد که ببیند هنوز خواب است یا نه.
بازم همینطور لطفا!
اگر این دستورالعمل ها را دنبال کنید، هر چند وقت یکبار نتیجه عالی خواهید گرفت.
بارها و بارها، دختران نشان داده اند که چقدر می توانند قوی و مصمم باشند.
میشه اسمت رو دوباره بنویسی لطفا؟
اگر دوباره این کار را کرد، باید به او بگویم.
Deborah's late again.
دبورا دوباره دیر کرد
آن را دور بریزید و دوباره شروع کنید.
همه در یک روز به ادینبورگ رفتیم و دوباره برگشتیم.
کمی استراحت کن و به زودی دوباره خوب می شوی.
یک بار دیگر عشق نویسنده به دریا را یادآوری می کنید.
afresh
تازه
anew
دوباره
یکبار دیگر
یک بار دیگر
زمان دیگری
فرصت دوباره
از نو
برای بار دوم
de novo
آنون
بیس
anon
بر فراز
bis
به تازگی
از آغاز
اخیرا
دوباره همه چیز
دوباره از اول
lately
بازگشت
مثل قبل
از اواخر
جدید
freshly
به روشی متفاوت
به روشی جدید