several
several - چندین
determiner, pronoun - تعیین کننده، ضمیر
UK :
US :
تعدادی از افراد یا چیزهایی که بیشتر از تعداد کمی هستند، اما زیاد نیستند
بیش از چند نفر یا چیز، اما نه تعداد زیادی
چندین تعدادی از صداها رسمی تر از چندین صدا هستند
several – used when emphasizing that there are rather a lot of people things etc. Quite a few sounds more informal than several and is more commonly used in spoken English
چند - برای تأکید بر اینکه افراد، چیزها و غیره نسبتاً زیادی وجود دارند استفاده می شود.
متفاوت و مجزا
مقداری؛ مقداری که دقیق نیست اما از تعداد زیادی کمتر است
جدا یا متفاوت
(به مقدار یا عدد) بیش از دو و کمتر از بسیاری; مقداری
برخی از افراد یا چیزها
صدها دارو وجود دارد که می تواند بر فردی که مستعد تشنج است تأثیر بگذارد.
استقلال تخمین می زند که در طول سال چندین هزار در همه سکوها بفروشد.
The students were re-examined at various times during junior high and several hundred participants were followed into high school.
دانشآموزان در دورههای مختلف دبیرستان مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند و صدها نفر از شرکتکنندگان به دبیرستان تعقیب شدند.
During the afternoon several hundred protesters had marched downtown to take part in a peaceful rally.
در طول بعد از ظهر، چند صد معترض به مرکز شهر راهپیمایی کرده بودند تا در یک تجمع مسالمت آمیز شرکت کنند.
Davos accommodated several hundred tuberculosis patients and their supporting relatives long before Alpine skiing was invented.
داووس مدتها قبل از اختراع اسکی آلپاین چندین صد بیمار سل و بستگان حامی آنها را در خود جای داده بود.
What they see is the brute fact of several thousand uncounted votes that would have made a difference.
آنچه آنها می بینند واقعیت بی رحمانه چندین هزار رای شمارش نشده است که می توانست تفاوت ایجاد کند.
امروز صبح چند نامه رسید.
او چندین کتاب در مورد هند نوشته است.
چند نفر بیشتر از حد معمول به جلسه آمدند.
اگر به دنبال عکسی از آلیس هستید، چندین عکس را در اینجا پیدا خواهید کرد.
تعدادی از نقاشی ها در آتش سوزی از بین رفتند.
«بر باد رفته» را چندین بار دیده ام.
چندین نفر از این طرح ها شکایت کرده اند.
چند نفر از دوستانم در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند.
We are striving to reach an agreement which will satisfy the several interests of the parties concerned.
ما در تلاش هستیم تا به توافقی برسیم که منافع چند طرف درگیر را برآورده کند.
من جنگ ستارگان را چندین بار دیده ام.
چند نفر در ساختمان از دود شکایت کرده اند.
مقداری
مختلف
assorted
متنوع
disparate
واگرا
divergent
غواصان
divers
گوناگون، متنوع
تعداد کمی
sundry
یک مشت از
تعدادی از
انواع
خیلی زیاد نیست
گروه کوچکی از
زیاد
متعدد
یک جفت از
مشخص شده است
مسلم - قطعی
marked
به سمت بالا از
upwards of
تعداد کمی
insufficient
ناکافی
محدود
مقدار کمی
meagerUS
ناچیز ایالات متحده
meagreUK
meagreUK
scarce
کمیاب
insubstantial
غیر قابل توجه
scant
اندک
sparse
پراکنده
deficient
دارای کمبود
exiguous
مبهم
inadequate
غیر قابل ملاحظه
inconsiderable
فاقد
lacking
حداقل
minimal
گاه به گاه
occasional
به ندرت پیدا می شود
scanty
لاغر
seldom found
شماره گذاری شده
حاشیه ای
numbered
قابل اغماض
marginal
غیر قابل تقدیر
negligible
ناچیز
inappreciable
غیر اساسی
insignificant
دست و پا زدن
unsubstantial
کثیف
paltry
میانه
piddling
measly
middling