see
see - دیدن
verb - فعل
UK :
US :
با استفاده از چشمان خود متوجه کسی یا چیزی شوید یا آن را بررسی کنید
متوجه شدن که چیزی در حال رخ دادن است یا اینکه چیزی درست است
تا بتوانید از چشمان خود برای نگاه کردن به چیزها و دانستن آنها استفاده کنید
برای یافتن اطلاعات یا واقعیت
برای اطلاع از چیزی در آینده
به شما می گفت کجا می توانید اطلاعات پیدا کنید
فهمیدن یا فهمیدن چیزی
برای تماشای یک برنامه تلویزیونی، نمایش، فیلم و غیره
to think about or consider someone or something in a particular way or as having particular qualities
فکر کردن یا در نظر گرفتن کسی یا چیزی به شیوه ای خاص یا دارای ویژگی های خاص
برای دیدار یا ملاقات با کسی
ملاقات با کسی تصادفی
برای داشتن یک جلسه هماهنگ با کسی
وقت گذاشتن با کسی
تصور کنید که ممکن است در آینده اتفاقی بیفتد
مطمئن شوید یا بررسی کنید که کاری انجام شده است
چیزی را تجربه کردن
if a time or place has seen a particular event or situation it happened or existed in that time or place
اگر زمانی یا مکانی رویداد یا موقعیت خاصی را دیده باشد، در آن زمان یا مکان اتفاق افتاده یا وجود داشته است
رفتن به جایی با کسی برای اطمینان از امنیت او
در یک بازی با ورق به اندازه حریف خود ریسک کنید
to notice something with your eyes, usually without planning to. Also used when saying that you watched a particular programme, film game etc
برای دیدن چیزی با چشمان خود، معمولا بدون برنامه ریزی. همچنین زمانی که می گویند برنامه، فیلم، بازی خاصی را تماشا کرده اید استفاده می شود
to keep your eyes pointed toward someone or something especially someone or something that is not moving
برای نگه داشتن چشمان خود به سمت کسی یا چیزی، به ویژه کسی یا چیزی که حرکت نمی کند
برای دیدن چیزی جالب یا غیر معمول
دیدن ناگهانی چیزی، به خصوص چیزی که به دنبال آن هستید
دیدن ناگهانی کسی یا چیزی برای مدت کوتاهی، معمولاً واضح نیست
برای دیدن چیزی، اما به سختی
دیدن اتفاقی، به خصوص جنایت یا تصادف
دیدن و توجه کردن به چیزی
to suddenly see something or someone from a long distance especially when you have been looking for a long time
دیدن ناگهانی چیزی یا شخصی از فاصله دور، به خصوص زمانی که مدت زیادی به دنبال آن بوده اید
قادر به دیدن چیزی نیست
قادر به دیدن چیزها به خوبی نیست، اگرچه کاملاً کور نیست
کاملاً نابینا یا نابینا - به ویژه در گزارش های رسمی، فرم ها و غیره استفاده می شود
او به دنبال او گشت اما نتوانست او را در میان جمعیت ببیند.
از پنجره بیرون را نگاه کردم اما چیزی ندیدم.
اپرا مکانی برای دیدن و دیده شدن (= توسط افراد مهم یا شیک پوش دیگر) بود.
من می خواهم شاهدی بر این گفته باشم.
غواصان گزارش دادند که کوسه های زیادی دیده اند.
او به یاد می آورد که پدرش را دید که پشت میز آشپزخانه نشسته بود.
من هرگز چنین چیزی ندیده بودم!
او می توانست ببیند (که) او گریه کرده است.
دیدی چی شد؟
اگر با دقت تماشا کنید، خواهید دید که چگونه انجام می شود.
از اینکه تو را ناراضی ببینم متنفرم
او در حال فرار از صحنه جنایت دیده شد.
دیدم کلید را در جیبت گذاشتی.
مشاهده شد که او در زمان وقوع جنایت وارد ساختمان شده است.
The government not only has to do something it must be seen to be doing something (= people must be aware that it is doing something).
دولت نه تنها باید کاری انجام دهد، بلکه باید دیده شود که در حال انجام کاری است (= مردم باید آگاه باشند که کاری انجام می دهد).
دیوارها آنقدر بلند بودند که نمی توانستند ببینند.
دیگر هرگز نخواهد دید (= کور شده است).
در یک روز صاف می توانید کیلومترها از اینجا ببینید.
هوا داشت تاریک می شد و من نمی دیدم که بخوانم.
به خاطر دود به سختی می دیدم.
آن برنامه را دیشب در برزیل دیدی؟
عصر رفتیم فیلم ببینیم.
پنجاه هزار نفر مسابقه را دیدند.
بالاخره توانستم آنها را در کنسرت ببینم.
الان خیلی دلم می خواهد این فیلم را ببینم.
این اجرا بسیار زیبا بود، شبیه هیچ چیزی که تا به حال ندیده بودم.
یادمه وقتی بچه بودم اون فیلمو دیدم.
این چیزی نیست که اغلب در تلویزیون می بینید.
این فیلم واقعا شایسته نمایش در یک پرده بزرگ است.
صفحه 158 را ببینید.
اگر جلسه را از دست دادید، برای مشاوره به یکی از کارکنان مراجعه کنید.
چشم انداز
اطلاع
رعایت کنید
چشم
glimpse
نظر اجمالی
درک
recogniseUK
به رسمیت شناختن انگلستان
recognizeUS
ایالات متحده را بشناسد
منظره
نقطه
تشخیص
discern
تشخیص دادن
شناسایی
نگاه کن
درست کردن
توجه
remark
تذکر
نگاهی اجمالی به
نگاه کردن به
descry
توصیف کنید
تمیز دادن
espy
جاسوسی
gape at
چشم در
gawk at
خیره شدن به
توجه داشته باشید
انتخاب کردن
جاسوس
spy
ساعت
یک نگاه اجمالی از
یک بار از
disregard
بی توجهی
عبور کن
کور باشید
نادیده گرفتن
overpass
روگذر
عبور کردن
توجه نکنید
tune out
کوک کردن
discount
تخفیف
متوجه نشدن
نگاه کن از
به گذشته نگاه کن
به آن توجهی نکنید
چشم ببند
از طرف دیگر نگاه کنید
چشم پوشی
از دست دادن
اجتناب کردن
کوک کردن به
پنهان کردن، پوشاندن
رها کردن
conceal
جلوگیری کند
بگذار بگذرد
چشم خود را بر
avert
دامن
اجتناب کنید
طفره رفتن
skirt
فرار کردن
shun
dodge
elude