distinguish
distinguish - تمیز دادن
verb - فعل
UK :
US :
برای تشخیص و درک تفاوت بین دو یا چند چیز یا افراد
چیزی بودن که کسی یا چیزی را متفاوت یا خاص می کند
توانایی دیدن شکل چیزی یا شنیدن صدایی خاص
to notice or understand the difference between two things, or to make one person or thing seem different from another
متوجه یا درک تفاوت بین دو چیز، یا اینکه یک شخص یا چیز متفاوت به نظر برسد
کاری را آنقدر خوب انجام دهید که به خاطر آن مورد تحسین و ستایش قرار بگیرید
to recognize or understand the difference between two things, or to provide a quality that makes someone or something different or special
تشخیص یا درک تفاوت بین دو چیز، یا ارائه کیفیتی که کسی یا چیزی را متفاوت یا خاص می کند
to see hear or experience something esp. with difficulty
دیدن، شنیدن یا تجربه کردن چیزی، به ویژه. به سختی
The difficulty in distinguishing between hypotheses was not surprising since only 209 families with Crohn's disease were available for analysis.
مشکل در تمایز بین فرضیه ها تعجب آور نبود زیرا تنها 209 خانواده مبتلا به بیماری کرون برای تجزیه و تحلیل در دسترس بودند.
They had to distinguish between problems because of a lack of ability from those of a lack of motivation.
آنها مجبور بودند بین مشکلات به دلیل فقدان توانایی و مشکلات ناشی از کمبود انگیزه تمایز قائل شوند.
حتی برای یک متخصص تشخیص نقاشی اصلی و کپی دشوار است.
From that time onwards there was reason still but not so much reason to distinguish between trusts and legacies.
از آن زمان به بعد هنوز دلیلی وجود داشت، اما نه چندان دلیلی برای تمایز بین امانت و میراث.
The trick in improving quality was to distinguish between variation due to random causes and that due to specific or assignable causes.
ترفند در بهبود کیفیت، تمایز بین تغییرات ناشی از دلایل تصادفی و تغییرات ناشی از دلایل خاص یا قابل انتساب بود.
چندین هزار کانی را می توان متمایز کرد که هر کدام با مجموعه ای از ویژگی های خاص خود تعریف می شوند.
چیز زیادی وجود ندارد که او را از سایر نامزدها متمایز کند.
یک نوزاد کوچک به زودی یاد می گیرد که صورت مادرش را از صورت سایر بزرگسالان تشخیص دهد.
فقط می شد روستای تاریک زیر را تشخیص داد.
I shall not attempt to distinguish the particular sources of individual ideas.
من سعی نخواهم کرد که منابع خاص ایده های فردی را متمایز کنم.
واقعاً چه چیزی پیشنهاد را متمایز می کند؟
I couldn't distinguish the words, but his tone was clear.
نمی توانستم کلمات را تشخیص دهم، اما لحنش واضح بود.
چه چیزی این رویکرد را از تلاش های قبلی برای مقابله با HIV متمایز می کند؟
کودکان در چه سنی می توانند درست و نادرست را تشخیص دهند؟
قوانین انگلیس به وضوح بین قتل و قتل عمد تمایز قائل شده است.
تشخیص یکی از دوقلوها از دیگری سخت بود.
گاهی اوقات تشخیص واقعیت و خیال سخت است.
ما می توانیم پنج معنای کلمه دیوانه را تشخیص دهیم.
چه چیزی او را از همکلاسی هایش متمایز می کرد؟
پرنده نر با منقار قرمزش از ماده متمایز می شود.
پرنده بالغ را می توان به راحتی با نوک نارنجی اش تشخیص داد.
آیا گربه شما علائم متمایز کننده ای دارد؟
قدرت گفتار انسان را از حیوانات متمایز می کند.
نمی توانستم کلمات او را تشخیص دهم، اما او به نظر آشفته می آمد.
او نمیتوانست در نور محو شدن خودرو، برند و رنگ ماشین را تشخیص دهد.
او قبلاً خود را به عنوان یک ورزشکار متمایز کرده است.
در این کتاب اغلب تشخیص واضح بین واقعیت و خیال دشوار است.
او نمی توانست یک کودک را از دیگری تشخیص دهد.
Small children have difficulty distinguishing fiction from reality.
کودکان کوچک در تشخیص داستان از واقعیت مشکل دارند.
Troops cannot always reliably distinguish between combatants and civilians.
سربازان همیشه نمی توانند به طور قابل اعتماد بین رزمندگان و غیرنظامیان تمایز قائل شوند.
خرده فروشان باید به وضوح بین اقلام تمام قیمت و فروش تمایز قائل شوند.
او کور رنگ است و نمی تواند (تفاوت) قرمز و سبز را به راحتی تشخیص دهد.
I sometimes have difficulty distinguishing Spanish from Portuguese.
من گاهی اوقات در تشخیص اسپانیایی از پرتغالی مشکل دارم.
مهم است که بین کسب و کار و لذت تمایز قائل شوید.
آنقدر زیبایی نیست که گستره صدایش او را از تنورهای دیگر متمایز می کند.
او در سنین پایین خود را به عنوان یک نویسنده متمایز کرد.
در مدرسه، او خود را به عنوان یک مناظره کننده برجسته متمایز کرد.
او به سرعت در حرفه انتخابی خود متمایز شد.
He didn't especially distinguish himself in any particular field as far as I recall.
تا آنجا که من به یاد دارم، او در هیچ زمینه خاصی متمایز نبود.
ریچاردسون به سرعت با سخت کوشی و صنعت خود متمایز شد.
It’s important to distinguish between scientific fact and fiction.
مهم است که بین واقعیت علمی و داستان تمایز قائل شویم.
ساموئل اف بی مورس هم به عنوان یک مخترع و هم به عنوان یک نقاش خود را متمایز کرد.
در تاریکی به سختی می توانستم شکل یک فرد را تشخیص دهم.
discern
تشخیص دادن
recogniseUK
تشخیص انگلستان
recognizeUS
ایالات متحده را بشناسد
apprehend
دستگیر کردن
درک
شناسایی
دانستن
تشخیص
كشف كردن
خواندن
حفر کردن
بگو
تخمین زدن
تصميم گرفتن
analyseUK
analyseUK
analyzeUS
تجزیه و تحلیل ایالات متحده
قضاوت کنید
diagnose
تشخیص دهد
diagnosticate
تعیین کنند
determinate
درست کردن
کشف کردن
وارد کردن
انتخاب کردن
بردار
یک بار از
دیدن
مشخص کردن
ascertain
گرفتن
تعیین کنید
اطلاع
از دست دادن
disregard
بی توجهی
غافل بودن
توجه نکنید
فراموش کردن
به آن توجهی نکنید
نادیده گرفتن
موفق به دیدن
متوجه نشدن
موفق به رعایت نشدن
تشخیص داده نمی شود
جست و خیز کردن
skip
روگذر
overpass
عبور کردن
بگذر
skip over
سر خوردن
موفق به درک نشدن
عبور
میان بر
bypass
بیش از حد
overshoot
موفق به گرفتن نشدن
بگذار بگذرد
موفق به بدست آوردن
اجازه لغزش