writer
writer - نویسنده
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کتاب، داستان و غیره می نویسد، به خصوص به عنوان شغل
کسی که چیزی نوشته یا به شیوه ای خاص می نویسد
کسی که به عنوان شغل کتاب، داستان یا مقاله می نویسد
someone who writes books, especially works of literature or someone who wrote a particular book
کسی که کتاب می نویسد، به ویژه آثار ادبی، یا کسی که کتاب خاصی نوشته است
کسی که درباره افراد یا رویدادهای خیالی کتاب می نویسد
کسی که شعر می گوید
کسی که نمایشنامه می نویسد
کسی که نمایشنامه می نویسد - به ویژه در نوشتن ادبی، در مورد نمایشنامه نویسان در گذشته استفاده می شود
someone who writes plays for films or television
کسی که برای فیلم یا تلویزیون نمایشنامه می نویسد
کسی که به طور مرتب در مورد یک موضوع خاص در وب سایت خود می نویسد
کسی که قراردادهای PUT OPTION و CALL OPTION را می فروشد
شخص یا شرکتی که قراردادهای بیمه را ارائه می کند
شخصی که کتاب یا مقاله می نویسد تا منتشر شود
شخصی که مقاله، کتاب و غیره می نویسد تا منتشر شود
کسی که کتاب، مقاله و غیره می نویسد.
the seller of an options contract (= right to buy or sell shares, etc. on or before a particular future date)
فروشنده یک قرارداد اختیار معامله (= حق خرید یا فروش سهام و غیره در یا قبل از یک تاریخ آینده خاص)
→ underwriter
→ پذیره نویس
نویسنده رمان های عاشقانه
آیا کتابی از نویسندگان مدرن آمریکایی دارید؟
از خواندن نویسندگان آمریکایی لذت می برم.
او در میان تأثیرات خود، وینتون مارسالیس و نویسنده استنلی گود را قرار می دهد.
راش شاعر و نویسنده داستان است.
The best writers manage to have sympathy for all their characters; there is always more than one side to represent.
بهترین نویسندگان موفق می شوند با همه شخصیت های خود همدردی کنند. همیشه بیش از یک طرف برای نمایندگی وجود دارد.
These however are indicated in scores and livrets and noted by contemporary writers on opera performance.
با این حال، این موارد در پارتیتورها و کتابها و توسط نویسندگان معاصر در مورد اجرای اپرا ذکر شدهاند.
وقتی جوان بودم دوست داشتم نویسنده مشهوری شوم.
Feminist writers have wanted, of course to indict the various forms of brutality and coercion from which women have suffered.
البته نویسندگان فمینیست میخواستند اشکال مختلف خشونت و زورگویی را که زنان از آن رنج میبردند، متهم کنند.
گرین یکی از بهترین نویسندگان نسل خود بود.
However in interviews last week several former Forbes writers and editors confirmed the report in Fortune.
با این حال، در مصاحبه های هفته گذشته، چندین نویسنده و سردبیر سابق فوربس این گزارش را در Fortune تایید کردند.
نویسنده سیاسی برای نیویورک تایمز
Who's your favourite writer?
نویسنده مورد علاقه شما کیست؟
یک نویسنده سفر/آشپزی/علمی تخیلی
نویسنده مستقل برای مجله «تایم».
writers of poetry/fiction
نویسندگان شعر/داستان
اولین نویسنده روسی برنده جایزه نوبل ادبیات
او شغل خود را رها کرد تا یک نویسنده تمام وقت شود.
نویسنده این نامه
من قبلاً یک نامه نویس پرکار بودم.
نویسنده ای آشفته
او یک نویسنده برجسته در زمینه آزادی های مدنی است.
آیا فرهنگ سیاسی، همانطور که برخی از نویسندگان مطرح کرده اند، در وضعیت فروپاشی است؟
او از تجربیات خود به عنوان یک نویسنده زن رنگین پوست گفت.
نویسنده برای نوشتن این فیلمنامه از تجربیات خود استفاده کرده است.
As one twelfth-century writer put it English wine could be drunk only with closed eyes and through clenched teeth.
همانطور که یکی از نویسندگان قرن دوازدهم می گوید، شراب انگلیسی را فقط با چشمان بسته و از طریق دندان های به هم فشرده می توان نوشید.
برخلاف بسیاری از نویسندگان آن دوره، او دغدغه اخلاقی ندارد.
فرصتی برای نویسندگان مشتاق برای انتشار آثارشان
نویسنده ای محبوب که بیش از چهل کتاب نوشته است
یک نویسنده جنایی بسیار پرکار
نویسنده کتاب های کودک
نویسندگان اولیه در جامعه شناسی
حرفه او به عنوان یک نویسنده
یکی از بهترین نویسندگان روزنامه نگاری امروز
یکی از بزرگترین نویسندگان تمام دوران
او در سال 1923 به عنوان سرمقاله نویس به روزنامه پیوست.
نویسنده حاضر هیچ تجربه ای در زمینه میکروبیولوژی ندارد.
یک نویسنده به ستون حروف
نویسنده این مقاله/برنامه کامپیوتری
یک نویسنده سفر/ورزش/داستان/جنایی
او نویسنده سرشناس کتاب های کودک است.
یک نویسنده ورزشی
نویسنده مشهور کتاب کودک
نویسنده
scribe
کاتب
penman
آدم قلم
hack
هک کردن
scribbler
خط نویس
wordsmith
واژه ساز
novelist
رمان نویس
columnist
مقالهنویس
essayist
مقاله نویس
litterateur
مرد ادیب
مدرس
scrivener
زندگی نامه نویس
biographer
مشارکت کننده
contributor
خبرنگار
منتقد
نمایشنامه نویس
dramatist
ویرایشگر
فریلنسر
freelancer
ارواح نویس
ghostwriter
روزنامه نگار
پنی آستر
penny-a-liner
مداخله گر
penpusher
فشار دهنده قلم
pen-pusher
شاعر
playwright
دیگ بخار
فیلمنامه نویس
potboiler
اسکریپت نویس
تنوگراف
screenwriter
scripter
stenographer
nonauthor
غیر نویسنده
خواننده