former
former - سابق
adjective - صفت
UK :
US :
قبلا اتفاق افتاده یا وجود داشته است، اما اکنون نه
داشتن موقعیت خاصی در گذشته
در گذشته اتفاق افتاده یا وجود دارد، اما اکنون نه
از یا در زمان قبلی؛ قبل از زمان حال یا در گذشته
اولین مورد از دو فرد، چیز یا گروهی که قبلاً ذکر شد
دانش آموزی از گروه کلاسی اعلام شده
مربوط به زمان قبلی است، اما نه اکنون
برای توصیف چیزی که در گذشته وجود داشته یا اتفاق افتاده است استفاده می شود
برای توصیف شخصی که در گذشته موقعیت یا شغل خاصی داشته است استفاده می شود
شوهر سابق او اکنون در هیوستون زندگی می کند.
بیشتر زندانیان سابق به صومعه او پناه بردند و بسیاری برای کمک به اداره آن در آنجا ماندند.
او مشاور رئیس جمهور سابق ریگان بود.
واینبرگر مشاور رئیس جمهور سابق رونالد ریگان بود.
In the fall of 1990 we moved our baking facility from Forestville to downtown Santa Rosa, into a former tortilla factory.
در پاییز 1990، ما مرکز پخت خود را از Forestville به مرکز شهر سانتا روزا، به یک کارخانه سابق تورتیلا منتقل کردیم.
جنگ داخلی سال ها در یوگسلاوی سابق ادامه داشت.
این ویرانه خوب، در زمان های گذشته، یک قلعه سلطنتی بود.
این بنای قدیمی زیبا به شکوه سابق خود بازسازی شده است.
زندگی سابق او به عنوان یک بالرین روسی
قهرمان سابق جهان 41 ساله
رئیس جمهور/نخست وزیر سابق
نلسون ماندلا، رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی
کارمندان فعلی و سابق
یک کارمند سابق
رئیس / همکار / همسر سابق من
کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق
former Portuguese colonies
مستعمرات سابق پرتغال
گزینه قبلی بسیار معقول تر خواهد بود.
وقتی کارش به پایان رسید، سایه ای از خود سابقش شد.
همسر سابقش
یک کارفرمای سابق
رئیس جمهور سابق ایالات متحده
آپارتمان های لوکس در یک کارخانه سابق هستند.
پس از آن نقاشی به شکوه سابق خود بازگردانده شد (= به وضعیت خوب اولیه خود بازگشت).
It was a long time after the accident before he seemed like his former self (= behaved in the way he had before).
مدت زیادی از حادثه گذشته بود تا اینکه او مانند خود سابق خود به نظر می رسید (= رفتاری که قبلا داشت).
از بین دو پیشنهاد، اولی را ترجیح می دهم.
sixth-formers (= students usually aged 16–18)
نفرات ششم (= دانش آموزان معمولاً 16 تا 18 ساله)
رئیس جمهور سابق در مزرعه خود زندگی می کند.
او یک مشاور سیاست سلامت مستقر در واشنگتن و مدیر سابق بیمه است.
او به اتهام کلاهبرداری 600000 دلاری از کارفرمای سابقش تحت بازجویی بود.
قبلی
قبل
preceding
زودتر
earlier
فوق
foregoing
در گذشته
erstwhile
گذشته
چند وقت
sometime
دیر
سابقه
precedent
پیشین
antecedent
مشکل
quondam
سر وقت
onetime
قدامی
anterior
قدیمی
در حالی که
whilom
یک بار
دیگر
آخر
در بالا
فوق الذکر
aforementioned
مقدماتی
precursory
پیش گفته شد
aforesaid
سابق-
one-time
همانطور که بود
ex-
ci-devant
as was
سپس
ci-devant
سابق
bygone
اخیر
ex
ensuing
متعاقب
ذیل
آینده
موفق شدن
succeeding
بعد از
بعد
خلفی
posterior
جاری
coming
دومی
نوین
جدید
آینده نگر
در نتیجه
حاصل
prospective
دارای اهمیت
consequent
متوالی
resulting
پی در پی
resultant
قریب الوقوع
consequential
در حال ظهور
subsequential
در حال اجرا
successive
موفق
successional
پیش رو
upcoming
انتظار
imminent
دنبال کردن
looming
succedent
oncoming
pending
pursuing
impending