former

base info - اطلاعات اولیه

former - سابق

adjective - صفت

/ˈfɔːrmər/

UK :

/ˈfɔːmə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [former] در گوگل
description - توضیح
  • happening or existing before but not now


    قبلا اتفاق افتاده یا وجود داشته است، اما اکنون نه


  • داشتن موقعیت خاصی در گذشته

  • happening or existing in the past but not now


    در گذشته اتفاق افتاده یا وجود دارد، اما اکنون نه

  • of or in an earlier time; before the present time or in the past


    از یا در زمان قبلی؛ قبل از زمان حال یا در گذشته

  • the first of two people things, or groups previously mentioned


    اولین مورد از دو فرد، چیز یا گروهی که قبلاً ذکر شد


  • دانش آموزی از گروه کلاسی اعلام شده

  • of an earlier time but not now


    مربوط به زمان قبلی است، اما نه اکنون

  • used to describe something that existed or happened in the past


    برای توصیف چیزی که در گذشته وجود داشته یا اتفاق افتاده است استفاده می شود


  • برای توصیف شخصی که در گذشته موقعیت یا شغل خاصی داشته است استفاده می شود

  • Her former husband now lives in Houston.


    شوهر سابق او اکنون در هیوستون زندگی می کند.

  • Most of the former inmates sought refuge in his abbey, and many stayed on to help run it.


    بیشتر زندانیان سابق به صومعه او پناه بردند و بسیاری برای کمک به اداره آن در آنجا ماندند.

  • He was an adviser to former President Reagan.


    او مشاور رئیس جمهور سابق ریگان بود.

  • Weinburger was an advisor to former president Ronald Reagan.


    واینبرگر مشاور رئیس جمهور سابق رونالد ریگان بود.

  • In the fall of 1990 we moved our baking facility from Forestville to downtown Santa Rosa, into a former tortilla factory.


    در پاییز 1990، ما مرکز پخت خود را از Forestville به مرکز شهر سانتا روزا، به یک کارخانه سابق تورتیلا منتقل کردیم.

  • Civil war raged for years in the former Yugoslavia.


    جنگ داخلی سال ها در یوگسلاوی سابق ادامه داشت.

example - مثال
  • This fine ruin was, in former times, a royal castle.


    این ویرانه خوب، در زمان های گذشته، یک قلعه سلطنتی بود.

  • This beautiful old building has been restored to its former glory.


    این بنای قدیمی زیبا به شکوه سابق خود بازسازی شده است.

  • her former life as a Russian ballerina


    زندگی سابق او به عنوان یک بالرین روسی

  • the 41-year-old former world champion


    قهرمان سابق جهان 41 ساله

  • the former president/prime minister


    رئیس جمهور/نخست وزیر سابق

  • former South African president Nelson Mandela


    نلسون ماندلا، رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی

  • both current and former employees


    کارمندان فعلی و سابق


  • یک کارمند سابق

  • my former boss/colleague/wife


    رئیس / همکار / همسر سابق من

  • the countries of the former Soviet Union


    کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق

  • former Portuguese colonies


    مستعمرات سابق پرتغال


  • گزینه قبلی بسیار معقول تر خواهد بود.

  • When his career ended, he became a shadow of his former self.


    وقتی کارش به پایان رسید، سایه ای از خود سابقش شد.


  • همسر سابقش


  • یک کارفرمای سابق

  • the former president of the United States


    رئیس جمهور سابق ایالات متحده

  • The luxury apartments are in a former factory.


    آپارتمان های لوکس در یک کارخانه سابق هستند.

  • The painting was then restored to its former glory (= returned to its original good condition).


    پس از آن نقاشی به شکوه سابق خود بازگردانده شد (= به وضعیت خوب اولیه خود بازگشت).

  • It was a long time after the accident before he seemed like his former self (= behaved in the way he had before).


    مدت زیادی از حادثه گذشته بود تا اینکه او مانند خود سابق خود به نظر می رسید (= رفتاری که قبلا داشت).

  • Of the two suggestions, I prefer the former.


    از بین دو پیشنهاد، اولی را ترجیح می دهم.

  • sixth-formers (= students usually aged 16–18)


    نفرات ششم (= دانش آموزان معمولاً 16 تا 18 ساله)

  • The former president lives on his ranch.


    رئیس جمهور سابق در مزرعه خود زندگی می کند.

  • He's a Washington-based health policy consultant and former insurance executive.


    او یک مشاور سیاست سلامت مستقر در واشنگتن و مدیر سابق بیمه است.

  • She was under investigation for allegedly defrauding her former employer out of $600,000.


    او به اتهام کلاهبرداری 600000 دلاری از کارفرمای سابقش تحت بازجویی بود.

synonyms - مترادف

  • قبلی


  • قبل

  • preceding


    زودتر

  • earlier


    فوق

  • foregoing


    در گذشته

  • erstwhile


    گذشته


  • چند وقت

  • sometime


    دیر


  • سابقه

  • precedent


    پیشین

  • antecedent


    مشکل

  • quondam


    سر وقت

  • onetime


    قدامی

  • anterior


    قدیمی

  • old


    در حالی که

  • whilom


    یک بار


  • دیگر


  • آخر


  • در بالا


  • فوق الذکر

  • aforementioned


    مقدماتی

  • precursory


    پیش گفته شد

  • aforesaid


    سابق-

  • one-time


    همانطور که بود

  • ex-


    ci-devant

  • as was


    سپس

  • ci-devant


    سابق

  • bygone


    اخیر


  • ex



antonyms - متضاد
  • ensuing


    متعاقب


  • ذیل


  • آینده


  • موفق شدن

  • succeeding


    بعد از


  • بعد


  • خلفی

  • posterior


    جاری

  • coming


    دومی


  • نوین


  • جدید


  • آینده نگر


  • در نتیجه

  • new


    حاصل

  • prospective


    دارای اهمیت

  • consequent


    متوالی

  • resulting


    پی در پی

  • resultant


    قریب الوقوع

  • consequential


    در حال ظهور

  • subsequential


    در حال اجرا

  • successive


    موفق

  • successional


    پیش رو

  • upcoming


    انتظار

  • imminent


    دنبال کردن

  • looming



  • succedent


  • oncoming


  • pending


  • pursuing


  • impending


لغت پیشنهادی

blowfly

لغت پیشنهادی

groundless

لغت پیشنهادی

gator