civil
civil - مدنی
adjective - صفت
UK :
US :
مربوط به مردمی است که در یک کشور زندگی می کنند
relating to the ordinary people or things in a country that are not part of military government or religious organizations
مربوط به مردم عادی یا چیزهایی در یک کشور که بخشی از سازمان های نظامی، دولتی یا مذهبی نیستند
relating to the laws about the private affairs of citizens, such as laws about business or property rather than laws about crime
مربوط به قوانین مربوط به امور خصوصی شهروندان، مانند قوانین مربوط به تجارت یا دارایی، به جای قوانین مربوط به جرم و جنایت
مودب به روشی رسمی اما نه خیلی دوستانه
مربوط به پرونده های حقوقی مربوط به مشکلات یا اختلافات خصوصی به جای جنایات
نه نظامی و مذهبی و نه مربوط به مردم عادی یک کشور
مربوط به بحث های خصوصی بین افراد یا سازمان ها به جای مسائل جنایی
مودب و رسمی
of or relating to the ordinary people of a country rather than members of religious organizations or the military
مربوط به مردم عادی یک کشور، به جای اعضای سازمان های مذهبی یا ارتش
مدنی همچنین به نظام حقوقی حاکم بر امور شخصی و تجاری اشاره دارد
مربوط به اختلافات قانونی بین افراد یا مشاغل، به جای فعالیت های مجرمانه
من می دانم که شما فیل را دوست ندارید، اما سعی کنید مدنی باشید.
This concept is based on the fact that for both civil and military imports there is only one source of financing exports.
این مفهوم مبتنی بر این واقعیت است که هم برای واردات غیرنظامی و هم برای واردات نظامی تنها یک منبع تامین مالی صادرات وجود دارد.
وقتی از شما سوالی می پرسم انتظار پاسخ مدنی دارم.
civil aviation
حمل و نقل هوایی عمران
بسیاری از پرونده های مدنی را می توان خارج از دادگاه حل و فصل کرد.
Since an exchange's rules are a civil contract the prosecution only needs to meet the civil law standard of proof.
از آنجایی که قوانین مبادله یک قرارداد مدنی است، دادستان فقط باید استانداردهای اثبات قانون مدنی را رعایت کند.
ای کاش کمی نسبت به مهمانان ما متمدن تر باشید.
ناآرامی های مدنی (= که توسط گروه هایی از مردم در یک کشور ایجاد می شود)
civil strife/conflict
درگیری داخلی / درگیری
این نگرانی وجود داشت که اصلاحات اقتصادی ممکن است به ناآرامی های داخلی منجر شود.
the recognition of civil unions for same-sex couples
به رسمیت شناختن اتحادیه های مدنی برای زوج های همجنس
آنها طی یک مراسم مدنی ازدواج کردند.
civil aviation
حمل و نقل هوایی عمران
ما از ارتش خواسته ایم تا در عملیات نجات به مقامات غیرنظامی کمک کند.
یک دادگاه مدنی
هرچه زمان کمتری برای مدنی بودن برای او صرف کنم بهتر است!
او گفت که پلیس در بازجویی های خود کاملاً مدنی بود.
اگر نتواند رفتاری مدنی با من داشته باشد، او را نمی خواهم.
معلمان همه نسبت به من کاملا متمدن بودند.
هلیکوپترها عمدتاً برای مصارف نظامی و نه غیر نظامی استفاده می شوند.
پس از ده سال دیکتاتوری نظامی، این کشور اکنون دارای یک حکومت مدنی است.
ما در کلیسا ازدواج نکردیم، اما یک مراسم مدنی در اداره ثبت احوال داشتیم.
The matter would be better dealt with in the civil court rather than by an expensive criminal proceeding.
این موضوع بهتر است در دادگاه مدنی به جای یک دادرسی کیفری پرهزینه رسیدگی شود.
رفتار او متمدنانه بود، گرچه چندان دوستانه نبود.
این هلیکوپترها برای امداد و نجات و سایر مصارف غیرنظامی هستند.
ما در یک مراسم مدنی ازدواج کردیم.
دادگاه مدنی
ما نسبت به هم متمدن بودیم، اما هر دو هنوز عصبانی بودیم.
The Chapter 11 action suspended a civil trial in which two plaintiffs sought compensation totaling more than $160 million.
اقدام فصل 11 یک محاکمه مدنی را به حالت تعلیق درآورد که در آن دو شاکی به دنبال غرامت بیش از 160 میلیون دلار بودند.
خانه
داخلی
interior
ملی
مدنی
civic
درونی؛ داخلی
محلی
شهرداری
municipal
حالت
دولتی
governmental
سیاسی
عمومی
در شرکت
in-company
در خانه
in-house
فدرال
بومی
پادشاه
indigenous
اجتماعی
sovereign
ملی ایالات متحده
محبوب
nationalizedUS
امپراتوری
سلطنتی
imperial
اشتراکی
royal
ملی شده انگلستان
communal
در سراسر کشور
politic
nationalisedUK
nationwide
inland
countrywide
state-owned
state-run
خارجی
nonnational
غیر ملی
بین المللی
نظامی
دینی
حالت
unkind
نامهربان
جهانی است
worldwide
در سراسر جهان
جهانی
multinational
چند ملیتی
intercontinental
بین قاره ای
multiracial
چند نژادی
جهان
cosmopolitan
جهان شهری
transnational
فراملی
ceremonial
تشریفاتی
رسمی
عمومی
governmental
دولتی
دولت
ecumenical
سیاره ای
planetary
ملی
کاتولیک
دور از دسترس
catholic
گسترده
far-reaching
همه جانبه
wide-ranging
فرا قاره ای
all-embracing
فرا اقیانوسی
transcontinental
transoceanic