there

base info - اطلاعات اولیه

there - آنجا

adverb - قید

/ðer/

UK :

/ðeə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [there] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • There's a restaurant around the corner.


    یک رستوران در اطراف وجود دارد.

  • There are two people waiting outside.


    بیرون دو نفر منتظرند.

  • Has there been an accident?


    آیا تصادفی رخ داده است؟

  • I don't want there to be any misunderstanding.


    من نمی خواهم سوء تفاهمی پیش بیاید.

  • There seemed to be no doubt about it.


    به نظر می رسید هیچ شکی در آن وجود ندارد.

  • In our old town there appeared to be two sorts of people.


    به نظر می رسید در شهر قدیمی ما دو نوع آدم وجود دارند.

  • There comes a point where you give up.


    یه جایی میرسه که تسلیم میشی

  • There remains the problem of finance.


    مشکل مالی وجود دارد.

  • There used to be a cinema here.


    اینجا قبلا سینما بود.

  • Suddenly there was a loud bang.


    ناگهان صدای انفجاری بلند شد.


  • بسیاری از مردم معتقدند که باید زنان بیشتری در بازی های ویدیویی حضور داشته باشند.

  • There's only four days left.


    فقط چهار روز فرصت باقیست

  • There once was a poor farmer who had four sons.


    روزی کشاورز فقیری بود که چهار پسر داشت.

  • We went on to Paris and stayed there eleven days.


    ما به پاریس رفتیم و یازده روز آنجا ماندیم.

  • I hope we get there in time.


    امیدوارم به موقع به آنجا برسیم.

  • It's there right in front of you!


    آنجاست، درست در مقابل شما!

  • There it is—just behind the chair.


    اینجاست - درست پشت صندلی.

  • We're almost there (= we have almost arrived).


    ما تقریباً آنجا هستیم (= تقریباً رسیده ایم).

  • Are we nearly there yet?


    آیا هنوز به آنجا نزدیک شده ایم؟

  • Come on I know you're there somewhere.


    بیا، می دانم که جایی آنجایی.

  • Hello is Bob there please? (= used when calling somebody on the phone)


    سلام لطفا باب اونجا هست؟ (= هنگام تماس تلفنی با کسی استفاده می شود)

  • ‘Have you seen my pen?’ ‘Yes, it's over there.’


    «آیا قلم من را دیده‌ای؟» «بله، آنجاست.»

  • There are a lot of people back there (= behind) waiting to get in.


    افراد زیادی در آنجا (= پشت سر) منتظر ورود به داخل هستند.

  • I'm not going in there—it's freezing!


    من آنجا نمی روم - هوا یخ می زند!

  • I left in 2008 and I haven't been back there since.


    من در سال 2008 رفتم و از آن زمان به آنجا برنگشتم.

  • Can I get there and back in a day?


    آیا می توانم در عرض یک روز به آنجا بروم و برگردم؟

  • I took one look at the car and offered to buy it there and then/then and there (= immediately).


    من یک نگاهی به ماشین انداختم و پیشنهاد دادم که آن را آنجا بخرم و بعد/بعد و آنجا (= بلافاصله).

  • James just sat there in silence.


    جیمز فقط در سکوت آنجا نشسته بود.

  • He wasn't doing anything just standing there.


    او هیچ کاری نمی کرد، فقط آنجا ایستاده بود.

  • I went to see if my old school was still there.


    رفتم ببینم مدرسه قدیمی من هنوز آنجاست یا نه.

  • The money's there if you need it.


    اگر به آن نیاز دارید، پول موجود است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • absent


    غایب

  • missing


    گم شده

  • unavailable


    غیر قابل دسترسی


  • دور

  • lacking


    فاقد

  • nonattendant


    غیر مراقب


  • در جای دیگر

  • gone


    رفته

  • nonexistent


    وجود ندارد

  • out


    بیرون


لغت پیشنهادی

compile

لغت پیشنهادی

unused

لغت پیشنهادی

appellation