else

base info - اطلاعات اولیه

else - دیگر

adverb - قید

/els/

UK :

/els/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [else] در گوگل
description - توضیح

  • علاوه بر کسی یا چیزی


  • برای صحبت در مورد یک شخص، چیز، مکان و غیره استفاده می شود


  • بعد از یک کلمه سوالی برای گفتن اینکه چیز، شخص یا مکانی که ذکر کرده اید تنها مورد ممکن است استفاده می شود

  • used after words beginning with any-, every-, no-, and some-, or after how what where who why but not which to mean 'other', 'another', 'different', 'extra'


    بعد از کلماتی که با any-، every-، no-، و some- شروع می شوند، یا بعد از چگونه، چه، کجا، چه کسی، چرا استفاده می شود، اما نه اینکه به معنای دیگری، دیگری، متفاوت، اضافی. '

  • (after words beginning with any-, every-, no-, and some-, or after how what where who and why but not which) other another different additional


    (بعد از کلماتی که با هر-، هر-، نه-، و بعضی-، یا بعد از چگونه، چه، کجا، چه کسی، و چرا، اما نه کدام شروع می شوند) دیگر، دیگری، متفاوت، اضافی

  • Andrea's obsessed with money -- she never thinks about anything else.


    آندریا به پول وسواس دارد -- او هرگز به چیز دیگری فکر نمی کند.

  • It did not restrict corporate officials or anyone else as individuals, from giving as much money as they liked.


    این محدودیتی برای مقامات شرکتی یا هر شخص دیگری، به عنوان افراد، از دادن پول به اندازه دلخواهشان نداشت.

  • By belonging to Sophie, I began to feel as though I belonged to everyone else as well.


    با تعلق داشتن به سوفی، احساس می کردم که به بقیه تعلق دارم.

  • What else can I get you?


    چه چیز دیگری می توانم از شما بگیرم؟

  • What about everyone else - ever been a mate, colleague love-child of anyone who's ever played for us?


    در مورد بقیه چطور - تا به حال رفیق، همکار، فرزند عشق هر کسی بوده اید که تا به حال برای ما بازی کرده است؟

  • Everyone else gets to go - why can't I?


    همه باید بروند - چرا من نمی توانم؟

  • Go and play somewhere else. I'm trying to work.


    برو یه جای دیگه بازی کن دارم تلاش می کنم کار کنم.


  • در صورت عدم موفقیت، پاهای آن نشانه هایی از اندازه نهایی بزرگسالان را ارائه می دهد.

  • Jamie's special. There's really no one else like him.


    مخصوص جیمی واقعاً هیچ کس دیگری مثل او نیست.

  • She's wearing someone else's coat.


    او کت شخص دیگری را پوشیده است.

  • There's nothing else to do.


    کار دیگری برای انجام دادن وجود ندارد.

  • Is there anything else to eat?


    آیا چیز دیگری برای خوردن وجود دارد؟

  • Clayton needs someone else to help him.


    کلیتون به شخص دیگری برای کمک به او نیاز دارد.

  • Who else used to do it?


    چه کسی دیگر آن را انجام می داد؟

  • Henry complains of her talking to some one else while dancing with him and compares a country dance to a marriage.


    هنری از صحبت کردن او با شخص دیگری در حین رقصیدن با او شکایت می کند و رقص روستایی را با ازدواج مقایسه می کند.

  • Anything else would have been inappropriate.


    هر چیز دیگری نامناسب بود.

example - مثال
  • What else did he say?


    دیگه چی گفت؟

  • I don't want anything else thanks.


    من چیز دیگری نمی خواهم، ممنون

  • I'm taking a few clothes and some books, not much else.


    من چند لباس و چند کتاب می گیرم، نه چیز دیگری.


  • از شخص دیگری بخواهید که به شما کمک کند.

  • Haven't you got anything else to wear?


    چیز دیگری برای پوشیدن ندارید؟

  • Why didn't you come? Everybody else was there.


    چرا نیومدی؟ بقیه همه آنجا بودند.

  • Yes I did give it to her. What else could I do?


    بله به او دادم چه کار دیگری می توانستم انجام دهم؟

  • Keep your mouth shut else we'll be in trouble.


    دهنتو ببند وگرنه به دردسر میخوریم

  • Hurry up or else you'll be late.


    عجله کن وگرنه دیر میرسی

  • They can't be coming or else they'd have called.


    آنها نمی توانند بیایند وگرنه تماس می گرفتند.

  • He either forgot or else decided not to come.


    یا فراموش کرد یا تصمیم گرفت که نیاید.

  • Just shut up or else!


    فقط ساکت شو، وگرنه!

  • Everybody else has (= all the other people have) agreed except for you.


    همه (= همه افراد دیگر) به جز شما موافقت کرده اند.

  • If it doesn't work try something else (= something different).


    اگر کار نکرد، چیز دیگری را امتحان کنید (= چیزی متفاوت).

  • Let's go before they ask us to visit anyone else (= another person).


    بیایید قبل از اینکه از ما بخواهند که شخص دیگری (= شخص دیگری) را ملاقات کنیم، برویم.

  • It's not my bag. It must be someone else's (= it must belong to another person).


    کیف من نیست باید مال دیگری باشد (= باید مال دیگری باشد).

  • The book isn't here. Where else (= in what other place) should I look?


    کتاب اینجا نیست کجا دیگر (= در چه جای دیگری) باید نگاه کنم؟

  • He came to see you. Why else (= for what other reason) would he come?


    او به دیدن شما آمد. چرا دیگر (= به چه دلیل دیگری) می آمد؟

  • After I'd thanked them I didn't know what else (= what other things) to say.


    بعد از اینکه از آنها تشکر کردم، نمی دانستم چه چیز دیگری (= چه چیزهای دیگری) بگویم.

  • If it doesn’t work try something else (= something different/another way or thing).


    اگر کار نکرد، چیز دیگری را امتحان کنید (= چیز متفاوت/ راه یا چیز دیگری).

  • Let’s go before anyone else (= another/an additional person) arrives.


    بیایید قبل از رسیدن هر کس دیگری (= دیگری/یک نفر دیگر) برویم.

  • The book isn’t herewhere else (= In what other place) should I look?


    کتاب اینجا نیست - کجای دیگر (= در کدام مکان دیگر) باید نگاه کنم؟

synonyms - مترادف
  • added


    اضافه


  • اضافی


  • یکی دیگر

  • farther


    دورتر


  • تازه

  • further


    به علاوه


  • بیشتر


  • دیگر


  • ناهمسان

  • experimental


    تجربی


  • جدید

  • new


    علاوه بر این


  • افزایش یافت


  • مکمل

  • supplementary


    کمکی

  • supplemental


    مازاد

  • auxiliary


    یدکی

  • surplus


    ذخیره

  • spare


    شارژ کردن

  • complementary


    افزودنی

  • reserve


    فرعی

  • top-up


    مشایعت

  • add-on


    پیرامونی

  • ancillary


    زیادی

  • accompanying


    ثانوی

  • peripheral


    شرکت فرعی

  • superfluous


    حمایت می کند

  • secondary


    لوازم جانبی

  • subsidiary


  • supporting


  • accessorial


antonyms - متضاد
  • likewise


    به همین ترتیب


  • به طور مشابه

  • correspondingly


    متقابلا


  • همچنین

  • comparably


    قابل مقایسه


  • از نو


  • به همان اندازه

  • indistinguishably


    غیر قابل تشخیص

  • identically


    به طور یکسان

  • equivalently


    هم ارز

  • uniformly


    یکنواخت

  • consistently


    همواره

  • undistinguishably


    به طور همگن

  • homogeneously


    به طرز نزدیک


  • هم

  • too


    به صورت همخوان

  • analogously


    یکسان

  • consonantly


    برای بوت کردن


  • به روشی مشابه


  • در همان درجه


  • به همان شیوه


  • همان


  • به موازات


  • فقط همین





  • in parallel




لغت پیشنهادی

harks

لغت پیشنهادی

barricading

لغت پیشنهادی

interlude