shut
shut - بسته
verb - فعل
UK :
US :
بستن چیزی یا بسته شدن
برای مدت کوتاهی یا برای همیشه باز بودن برای عموم متوقف شود
باز نیست
اگر مغازه، بار و غیره بسته باشد، برای تجارت باز نیست
اگر یک شرکت، کارخانه و غیره تعطیل شود یا تعطیل شود، برای همیشه کار خود را متوقف می کند
if a shop or business shuts or is shut it stops operating at the end of the working day or for the weekend etc
اگر یک مغازه یا کسب و کار تعطیل یا بسته شود، در پایان روز کاری یا برای آخر هفته و غیره فعالیت خود را متوقف می کند.
(سبب) بستن چیزی
برای (موجب) توقف کار یا در خدمت بودن، به طور موقت یا دائم
closed
بسته
برای بستن چیزی
not open; closed
باز نیست؛ بسته
if a store restaurant or public place shuts or someone shuts it it stops being open for business at the end of the day week etc.
اگر یک فروشگاه، رستوران، یا مکان عمومی تعطیل شود یا کسی آن را ببندد، در پایان روز، هفته و غیره برای تجارت باز نمی ماند.
اگر یک کسب و کار تعطیل شود یا تعطیل شود، برای همیشه فعالیت خود را متوقف می کند
برای توقف فعالیت یک کسب و کار به طور موقت یا دائم
برای تجارت باز نیست
این بار ماشین ایستاد و یک در بسته شد.
صدای بسته شدن در پشتی را شنیدی؟
بعد دوباره دهانم را محکم بستم.
من این را به یاد میآورم و لبخند میزنم و در حالی که ویگن وارد عمل میشود، دهانم را میبندم.
With a small exclamation she snapped the book shut but before she could get to her feet Marc glanced up.
با یک تعجب کوچک کتاب را بست، اما قبل از اینکه بتواند روی پاهایش بیاید، مارک نگاهی به بالا انداخت.
صدها معدنچی به بندر موبایل زنگ زدند و کل بندر را تعطیل کردند.
روی تخت دراز کشید و چشمانش را بست.
اما در روز بازی، امنیت آن را خاموش کرد.
در را تا جایی که ممکن بود آرام پشت سرش بست.
بیا داخل و در را پشت سرت ببند
یک نفر دروازه را بسته بود تا گوسفندها را به جاده باز کند.
بهتره پنجره رو ببندی
او شنید که شارلوت در طبقه پایین پنجره ها را می بست و شب را قفل می کرد.
خفه شو، خفه شو، خفه شو.
پنجره بسته نمی شود
درها به طور خودکار باز و بسته می شوند.
در بسته می شود و پشت سر او قفل می شود.
فیلیپ به اتاقش رفت و در را پشت سرش بست.
من نمی توانم چمدانم را ببندم - خیلی پر است.
چشمانش را بست و بلافاصله به خواب رفت.
کتابش را بست و به بالا نگاه کرد.
بانک ساعت 4 تعطیل می شود.
شنبه مغازه ها چه ساعتی تعطیل هستند؟
ما هتل را ترک کردیم و متوجه شدیم که کل شهر در ساعت 10.30 بسته می شود.
این کارخانه در سال آینده تعطیل می شود.
تصمیم گرفتیم کافه را زودتر ببندیم چون مشتری نداشت.
آنها دو کارخانه را در تگزاس تعطیل می کنند و 240 کارگر را اخراج می کنند.
او مراقب بود که در را بر روی احتمال گفتگوهای بیشتر نبندد.
من به آنها هشدار داده ام که در این مورد دهان خود را ببندند.
حالا او ناراحت است - چرا نتوانستی دهانت را ببندی؟
به ورزشکاران هشدار داده شد که دهان خود را در مورد سیاست بسته نگه دارند.
او مراقب بود که در را به روی امکان گفتگوهای بیشتر نبندد.
او تصمیم گرفت گوش هایش را به روی همه شایعات ببندد.
شما نمی توانید چشمان خود را روی خشونت او ببندید.
به نظر می رسد آنها قصد دارند چشمان خود را روی مشکلات آلودگی ببندند.
من آنقدر این سفر را انجام داده ام که می توانستم با چشمان بسته این سفر را انجام دهم.
بانک ها چه ساعتی تعطیل/تعطیل می شوند؟
اعتصاب کارخانه را تعطیل کرده است.
فروشگاه امروز تعطیل/تعطیل است.
a closed window.
یک پنجره بسته
جاده به دلیل برف بسته است.
لطفا دروازه را ببندید
من یک سورپرایز برای شما دارم! چشمانتان را محکم ببندید و دستتان را دراز کنید.
مریم کتابش را بست و روی میز گذاشت.
این پنجره بسته نمی شود - مسدود شده است.
بستن
fasten
پیچ
bolt
امن است
قفل کردن
مهر
seal
بار
قفل
padlock
چفت
latch
ضربه زدن
slam
ساختن
استیک
steek
قفس
cage
محصور کردن
enclose
قرعه کشی
ضربه زدن به پایین
نزدیک
batten down
درب را بگذارید
دیوار کردن
زنجیر
سوار شدن
سریع درست کن
مهر و موم کردن
بچسب
صفحه نمایش
seal up
قرعه کشی به
فشار به
کرکره
کشیدن به
shutter
باز کن
شروع کنید
unlock
باز کردن قفل
unbar
باز کردن نوار
unclose
باز کردن
undo
لغو کردن
unfasten
رایگان
شل
شل کردن
loosen
رهایی
پهن پرتاب کن
رها کردن
ترکیدن
باز کردن مهر و موم
unclench
گسترش
unlatch
رفع انسداد
باز کردن قلاب
unbolt
بازگشایی
unseal
بسته نشده
جدا کردن
unblock
باز کردن زنجیر
unhook
باز کردن بند
reopen
برملا کردن
unshut
disengage
unchain
unwrap
unlace
unstrap
uncover
untie