wall
wall - دیوار
noun - اسم
UK :
US :
an upright flat structure made of stone or brick that divides one area from another or surrounds an area
یک سازه مسطح عمودی ساخته شده از سنگ یا آجر، که یک منطقه را از منطقه دیگر تقسیم می کند یا یک منطقه را احاطه می کند.
یکی از اضلاع اتاق یا ساختمان
طرف چیزی توخالی، به خصوص در داخل بدن
منطقه ای در وب سایتی مانند فیس بوک که در آن افراد دیگر می توانند درباره شما پیام و نظر بگذارند
سازه ای ساخته شده از چوب، فلز و غیره که یک قطعه زمین را احاطه کرده است
حصار فلزی که از یک سری میله های عمودی ساخته شده است
نوعی حصار یا دروازه که از حرکت افراد در جهت خاصی جلوگیری می کند
a piece of furniture like a thin wall that can be moved around and is used to divide one part of a room from another
یک تکه مبلمان مانند یک دیوار نازک که می توان آن را جابجا کرد و برای تقسیم بخشی از یک اتاق از قسمت دیگر استفاده می شود.
دیوار نازکی که قسمتی از اتاق را از قسمت دیگر جدا می کند
a line of objects that people have put across a road to prevent people getting past especially as part of a protest
ردیفی از اشیاء که مردم برای جلوگیری از عبور مردم، به ویژه به عنوان بخشی از اعتراض، در سراسر جاده قرار داده اند
اگر یک تجارت به دیوار برود، شکست می خورد، به خصوص به دلیل مشکلات مالی
اگر فروش، سود و غیره به دیوار برخورد کند، قبل از شروع سقوط به بالاترین نقطه خود می رسند
سازه ای عمودی که اغلب از سنگ یا آجر ساخته می شود و چیزی را تقسیم یا احاطه می کند
هر قسمت بیرونی یک ساختار توخالی در بدن
انبوهی از افراد یا چیزها به گونه ای شکل گرفته اند که نمی توانید از آنها عبور کنید یا از آنها عبور کنید
in football a row of players who stand ten yards away from where a free kick is taken in order to make scoring directly from the free kick more difficult
در فوتبال، ردیفی از بازیکنان که ده یاردی دورتر از محل ضربه آزاد می ایستند تا گلزنی مستقیم از ضربه آزاد را دشوارتر کنند.
توده بزرگ، قدرتمند، معمولاً سریع از چیزی
a way of feeling or behaving that completely prevents two groups of people from communicating with or understanding each other
روشی از احساس یا رفتار که به طور کامل مانع از برقراری ارتباط یا درک دو گروه از افراد با یکدیگر می شود
ساختار عمودی که چیزی را تقسیم یا محصور می کند
A wall of people or things is a mass of them formed in such a way that you cannot get through or past them
دیواری از افراد یا اشیاء توده ای از آنهاست که به گونه ای شکل گرفته اند که نمی توان از آنها عبور کرد یا از آنها گذشت
اگر یک تجارت به دیوار برود، ورشکست می شود
دیوار آجری ساختمان را احاطه کرده است.
این بنا که در سال 1537 از آجر ساخته شده است، دارای برجهای دیواری مدور عظیم و دیوارهای عظیم و غیرقابل نفوذ است.
اما هیچ کس نمی تواند راهی برای از بین بردن آن دیوار بدون آسیب رساندن به دیوار FleetCenter بیابد.
تیرچه ها همه دیوارها را نگه می دارند، بنابراین دیوارهای حمام باید کنده می شد.
پدربزرگ من نامه های مستأجر مورد علاقه اش را به دیوار کمدش سنجاق می کرد.
او گروه دیگری از مگس ها را دید که به دیوارها چسبیده بودند.
دیوارها با یک حصیر ظریف دیگر بافته شده در طرح الماس بزرگ قرمز و سبز پوشیده شده بودند.
ما باید عکس را روی این دیوار اینجا آویزان کنیم.
برای ساختن یک دیوار
یک دیوار آجری/بتنی
مزارع با دیوارهای سنگی تقسیم شده بود.
روی دیوار نشست و به بازی بقیه نگاه کرد.
دشمن درست بیرون از دیوارهای شهر کمپ زد.
یک باغ خصوصی که پشت دیوارهای بلند پنهان شده است
آنها به سرعت از دیوار بالا رفتند و فرار کردند.
به دیوار تکیه داد.
نقاشی های انتزاعی رنگارنگ روی دیوارها آویزان شده بود.
دیوار را سوراخ کرد.
Books lined the walls.
کتاب ها روی دیوارها ردیف شده بودند.
دیوارها را سفید و سقف را صورتی رنگ می کنم.
ردیف میزها در امتداد دیوار پشتی
Pictures covered the walls.
تصاویر دیوارها را پوشانده بودند.
دیوار بین اتاق نشیمن و اتاق غذاخوری
قایق با دیوار محکمی از آب برخورد کرد.
بازرسان با دیوار سکوت روبرو شدند.
دیوار محکمی از مه
دیواره شکم
دیواره یک شریان
حرارت دادن غذا باعث شکسته شدن دیواره سلولی گیاه می شود تا آنها بتوانند مواد مغذی بیشتری را آزاد کنند.
او روی دیوار فیس بوک خود یک لباس بچه گانه صورتی منتشر کرد و اعلام کرد که منتظر یک دختر هستند.
تلاش برای استدلال با آنها مانند کوبیدن سرم به دیوار آجری بود.
بچه ها تمام روز از دیوارها جهش کرده اند.
من دوست دارم وقتی این خبر را به او می گوید مگس روی دیوار باشم.
fly-on-the-wall documentaries (= in which people are filmed going about their normal lives as if the camera were not there)
مستندهای پرواز بر روی دیوار (= که در آن از مردم در حال انجام زندگی عادی خود طوری فیلم گرفته می شود که گویی دوربین آنجا نیست)
بسیاری از شرکت ها در این رکود به دیوار کشیده اند.
شگفت انگیز است که هیچ یک از آنها دست خط روی دیوار را ندیده اند.
ما پشت به دیوار بودیم و چاره ای جز فروش نداشتیم.
به دیوار خوردیم و گل نزدیم.
من با تمرینات ماراتن به دیوار برخورد کردم.
مانع
حصار
barricade
سد
hedge
پرچین
صفحه نمایش
palisade
پالیز
divider
تقسیم کننده
partition
تقسیم بندی
پانل
separator
جدا کننده
facade
نما
panellingUK
پانلینگ انگلستان
panelingUS
پانلینگ ایالات متحده
سطح
bulkhead
دیوارپوش
façade
دیوار تقسیم
dividing wall
جدا کننده اتاق
room divider
تقسیم
جدایش، جدایی
separation
سپتوم
septum
گوه
wedge
پرده
curtain
نابینا
arras
arras
بادگیر
windbreak
کرکره
shutter
کمک
معاونت
encouragement
تشویق
آزادی
داخل
وسط
افتتاح
رهایی
ترویج
promotion
فرسایش
erosion
سود
مزیت - فایده - سود - منفعت
تسکین
حمایت کردن
ببخشید
boon
استحکام - قدرت
کمک هزینه
liberation
اجازه
allowance
تسهیل
پیشبرد
facilitation
ترخیص کالا از گمرک
furtherance
کمال
clearance
برکت
perfection
blessing