barrier
barrier - مانع
noun - اسم
UK :
US :
یک قانون، مشکل و غیره که افراد را از انجام کاری باز می دارد یا کاری را که می توانند انجام دهند محدود می کند
نوعی حصار یا دروازه که از حرکت افراد در جهت خاصی جلوگیری می کند
یک جسم فیزیکی که دو ناحیه، افراد و غیره را از هم دور نگه می دارد
a long pole fence wall or natural feature such as a mountain or sea that stops people from going somewhere
یک قطب طولانی، حصار، دیوار یا ویژگی طبیعی، مانند کوه یا دریا، که مردم را از رفتن به جایی باز می دارد.
دروازه ای در برخی از ایستگاه های راه آهن که برای سوار شدن به قطار باید از آن عبور کنید
هر چیزی که مانع از با هم بودن یا درک یکدیگر شود
used to describe methods of preventing pregnancy that work by physically blocking sperm from coming into contact with an egg
برای توصیف روش های پیشگیری از بارداری استفاده می شود که با مسدود کردن فیزیکی تماس اسپرم با تخمک عمل می کند.
anything used or acting to block someone from going somewhere or from doing something or to block something from happening
هر چیزی که برای جلوگیری از رفتن کسی به جایی یا انجام کاری یا جلوگیری از وقوع چیزی استفاده می شود یا عمل می کند
چیزی که از اتفاق دیگری جلوگیری می کند یا آن را دشوارتر می کند
چیزی که افراد یا چیزها را از هم جدا نگه می دارد
عدد یا اندازه گیری که مهم یا سخت در نظر گرفته می شود
وقتی به سمت بالا میرفتیم، مانع خودکار برداشته شد.
فقط یک مانع ضعیف مانع از ریختن جمعیت به زمین می شود.
اشتغال به موقعیت ممکن است بزرگترین مانع برای دستیابی به فکر باشد.
یک مانع پلکسی گلاس
راننده با نزدیک شدن به مانع پلیس سرعتش را کاهش داد.
Baseball has had four black managers since Jackie Robinson broke the sport's racial barrier in 1947.
بیسبال از زمانی که جکی رابینسون در سال 1947 مانع نژادی این ورزش را شکست، چهار مربی سیاه پوست داشته است.
Politically and diplomatically, the barriers against their use by a First World country are massive.
از نظر سیاسی و دیپلماتیک، موانع در برابر استفاده از آنها توسط یک کشور جهان اول گسترده است.
We have begun the job of raising educational standards and breaking down the barriers between the vocational and the academic routes.
ما کار ارتقای استانداردهای آموزشی و شکستن موانع بین مسیرهای حرفه ای و تحصیلی را آغاز کرده ایم.
با این حال، می توان از موانع عبور کرد.
Historically, three barriers have slowed the development of international networks.
از نظر تاریخی، سه مانع توسعه شبکه های بین المللی را کند کرده است.
تلاش آنها برای کاهش موانع تجاری شکست خورد.
پلیس برای جلوگیری از جمعیت موانع ایجاد کرد.
جمعیت مجبور شد پشت موانع بایستد.
موانع بتنی در اطراف سایت نصب شد.
تماشاگران موفق شدند از موانع عبور کرده و وارد زمین شوند.
بلیط خود را در مانع اسکن کنید و به طور خودکار بلند می شود.
جریانی آهسته از بین موانع عبور می کرد.
چمدانش را در مانع خودکار گیر کرد.
رفع موانع تجاری
برای غلبه بر / شکستن موانع
مانع زبان (= زمانی که مردم نمی توانند ارتباط برقرار کنند زیرا به یک زبان صحبت نمی کنند)
Lack of confidence is a psychological barrier to success.
عدم اعتماد به نفس یک مانع روانی برای موفقیت است.
قوانین قدیمی موانعی را برای تجارت آزاد ایجاد کردند.
این کشور موانع واردات را از بین برده است.
رودخانه یانگ تسه یک سد طبیعی در شمال شرقی است.
هیچ مانع واقعی بین واقعیت و خیال در ذهن او وجود نداشت.
این کرم به عنوان یک سد محافظ در برابر آسیب های خورشید عمل می کند.
اولین بازیکنی که درآمدش از سد 10 میلیون دلار گذشت
خودرو به سد ایمنی برخورد کرد و آتش گرفت.
پلیس پشت موانع منتظر بود.
گردشگران از آن سوی موانع امنیتی تماشا می کردند.
دنیای دیزنی یک تجربه جادویی است که هیچ محدودیت سنی نمی شناسد.
هزینه نباید مانعی برای استفاده از خدمات حقوقی باشد.
فقدان زبان مشترک مانع بزرگی برای برقراری ارتباط بود.
کاهش تدریجی یارانه ها و موانع تجاری وجود داشته است.
ازن سد زمین در برابر اشعه ماوراء بنفش است.
کوه ها یک سد طبیعی بین دو کشور را تشکیل می دهند.
آنها معتقدند که موسیقی می تواند از هر مانعی عبور کند.
یک مانع طبقاتی بین دو خانواده وجود داشت.
در تمام مسیری که پاپ طی خواهد کرد، موانع ایجاد شده است.
کوه ها به عنوان یک مانع طبیعی برای گسترش بیماری عمل می کردند.
از مسافران تقاضا می شود بلیط های خود را در راهبند نشان دهند.
با وجود مانع زبانی (= عدم تکلم به یک زبان)، آنها خیلی زود به دوستان خوبی تبدیل شدند.
barricade
سد
حصار
railing
نرده
دیوار
بار
blockade
محاصره
مسدود کردن
مرز
cordon
حلقه
hedge
پرچین
hurdle
مانع
obstacle
انسداد
obstruction
رنگ پریده
راه بند
roadblock
سنگر
bulwark
شمشیربازی
fencing
استحکامات
fortification
پالیز
palisade
بارو
rampart
استوک
stockade
محفظه
enclosure
حد
متوقف کردن
دیوار خالی
blank wall
صفحه نمایش
ریل
تقسیم کننده
divider
تقسیم بندی
partition
جدا کننده
separator
رنگ پریدگی
paling
افتتاح
سوراخ
aperture
دیافراگم
زنگ تفريح
egress
خروج
شکاف
recess
فرورفتگی
فضا
cavity
حفره
ورود
دهان
exit
روزنه
پریز
orifice
پورتال
outlet
دسترسی داشته باشید
portal
ورودی
بینابینی
entranceway
گذرگاه
entryway
خراش
interstice
گذر
passageway
فرسایش
cranny
خیابان
آزادی عبور
erosion
وسیله دسترسی
avenue