rail

base info - اطلاعات اولیه

rail - ریل

noun - اسم

/reɪl/

UK :

/reɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [rail] در گوگل
description - توضیح
  • the railway system


    سیستم راه آهن

  • one of the two long metal tracks fastened to the ground that trains move along


    یکی از دو ریل فلزی طولانی که به زمین بسته شده و قطارها در امتداد آن حرکت می کنند


  • میله ای که در امتداد یا اطراف چیزی بسته می شود، مخصوصاً برای اینکه شما را از رفتن به جایی یا سقوط باز دارد

  • a bar that you use to hang things on


    نواری که از آن برای آویزان کردن وسایل استفاده می کنید

  • to enclose or separate an area with rails


    محصور کردن یا جدا کردن یک منطقه با ریل


  • با عصبانیت از چیزی شکایت کنید، به خصوص چیزی که فکر می کنید بسیار ناعادلانه است

  • travel or transport by train


    سفر یا حمل و نقل با قطار

  • the system of transport that uses trains


    سیستم حمل و نقلی که از قطار استفاده می کند

  • one of the two metal bars attached to the ground on which trains travel


    یکی از دو میله فلزی متصل به زمین که قطارها روی آن حرکت می کنند

  • a horizontal bar fixed in position especially to a wall or to vertical posts, used to close something off as a support or to hang things on


    یک میله افقی که در موقعیت خود ثابت شده است، به ویژه بر روی دیوار یا ستون های عمودی، که برای بستن چیزی، به عنوان تکیه گاه یا آویزان کردن اشیاء استفاده می شود.

  • to complain angrily


    با عصبانیت شکایت کردن

  • one of the two metal bars fixed to the ground on which trains travel


    ریل نیز به معنای راه آهن است

  • Rail also means railroad


    یک میله یا میله مستقیم که در موقعیت خود ثابت شده است، به ویژه. به دیوار یا ستون های عمودی که برای محصور کردن چیزی یا به عنوان تکیه گاه استفاده می شود

  • a straight bar or rod fixed in position esp. to a wall or to vertical posts, used to enclose something or as a support


    حمل و نقل یا سفر با قطار

  • transport or travel by train


    سفر ریلی


  • بازدیدکنندگان می توانند از طریق راه آهن یا قایق وارد شهر شوند.

  • Visitors can enter the city by rail or by boat.


    با بلوک های گیره، چارچوب های پایه را با ریل های دیگر وصل کنید که دو نیم شش ضلعی را تشکیل می دهند.

  • With the clamping blocks, join the leg frames with the other rails forming two half hexagons.


    آلبرت تار نیمه روی خانم توماس بین ریل ها دراز کشیده بود.

  • Albert Tarr was lying half on top of Mrs. Thomas between the rails.


    در ریل، آمتراک از تاخیر 60 دقیقه ای در خط کریدور شمال شرق خود خبر داد.

  • On the rails, Amtrak reported 60-minute delays on its Northeast Corridor line.


    به عبارت دیگر، آقای گلیسون به نظر من این یکی را روی ریل لابی کرده است.

  • In other words, Mister Gleason in my estimation has lobbed this one over the rail.


    بهترین راه برای فهمیدن نحوه چسباندن آنها این است که کمی گچ را کنار ریل بردارید.

  • The best way to find out how they were attached is to chisel away a little plaster next to the rail.


    همانطور که از پله ها بالا می روید، ریل را نگه دارید.


  • ریل ها امروز عصر پر از دست انداز تر از حد معمول بودند.

  • The rails were bumpier than usual this evening.


    یک حوله

  • a towel rail


example - مثال
  • She leaned on the ship's rail and gazed out to sea.


    به ریل کشتی تکیه داد و به دریا خیره شد.

  • a picture/curtain/towel rail


    عکس/پرده/حوله

  • The train thundered along the rails.


    قطار در امتداد ریل رعد و برق می زد.


  • برای سفر با راه آهن

  • rail travel/services/fares


    سفر/خدمات/کرایه ریلی

  • a rail link/network


    یک پیوند/شبکه ​​ریلی

  • He has helped get the company back on the rails again.


    او به بازگشت دوباره شرکت به ریل کمک کرده است.

  • She went completely off the rails after her sister died.


    او پس از مرگ خواهرش به طور کامل از ریل خارج شد.

  • She was worried her son was going to go completely off the rails.


    او نگران بود که پسرش به طور کامل از ریل خارج شود.

  • The company has gone badly off the rails in recent years.


    این شرکت در سال های اخیر به شدت از ریل خارج شده است.

  • She climbed onto the top fence rail.


    او از روی ریل حصار بالا رفت.

  • She held tightly on to the rail.


    محکم به ریل چسبیده بود.

  • After the accident a guard rail was placed all the way along the cliff path.


    پس از تصادف یک ریل محافظ در تمام مسیر در مسیر صخره قرار داده شد.

  • She came slowly down the stairs, holding the banister rail.


    او به آرامی از پله ها پایین آمد و نرده را در دست داشت.


  • گرد و غبار غلیظی روی ریل تصویر وجود داشت.

  • Lace curtains hung from the brass rails over the bed.


    پرده های توری از ریل های برنجی روی تخت آویزان شده بودند.

  • heated towel rails


    نرده حوله گرم شده

  • The train came off the rails.


    قطار از ریل خارج شد.

  • Trams run along rails.


    تراموا در امتداد ریل حرکت می کند.

  • Weeds grew between the rails.


    علف های هرز بین ریل ها رشد کردند.

  • A child was seen crossing the rails.


    کودکی در حال عبور از ریل دیده شد.

  • The gun is mounted on rails.


    اسلحه روی ریل نصب شده است.

  • He uses a combination of commuter rail and subway to get to work.


    او از ترکیبی از راه آهن شهری و مترو برای رسیدن به محل کار استفاده می کند.

  • Many business people now opt for high-speed rail rather than flying.


    در حال حاضر بسیاری از تجار به جای پرواز، راه آهن پرسرعت را انتخاب می کنند.

  • We went from London to Budapest by rail.


    از لندن به بوداپست با راه آهن رفتیم.


  • لینک راه آهن تونل کانال

  • efforts to modernize the rail network


    تلاش برای نوسازی شبکه ریلی

  • Environmentalists argue that more goods should be transported by rail.


    کارشناسان محیط زیست معتقدند که کالاهای بیشتری باید از طریق راه آهن حمل شوند.

  • A train left/went off the rails and crashed into the bank killing several passengers.


    قطاری که از ریل خارج شد/از ریل خارج شد و به بانک برخورد کرد و چند مسافر کشته شدند.

  • Will spectators please stay behind the rail?


    آیا تماشاگران لطفا پشت ریل خواهند ماند؟

  • Hold onto the rail so that you don't fall.


    روی ریل نگه دارید تا زمین نخورید.

synonyms - مترادف
  • railing


    نرده

  • balustrade


    banisterUS

  • banisterUS


    bannisterUK

  • bannisterUK


    نرده محافظ

  • guardrail


    رسیدگی

  • handrail


    بار


  • شفت

  • bar


    راه آهن راهنما

  • shaft


    مانع


  • نرده ها


  • پست

  • balusters


    banistersUS


  • bannistersUK

  • banistersUS


    حفاظ تصادف

  • bannistersUK


    حمایت کردن


  • باقی مانده

  • baluster


    قطب


  • ریل ها


  • عمودی


  • پا

  • rails


    چوب

  • upright


  • leg



antonyms - متضاد

  • تایید کنید


  • تایید

  • compliment


    تعریف و تمجید


  • دفاع

  • flatter


    چاپلوس کردن

  • praise


    ستایش


  • محافظت


  • حمایت کردن

  • surrender


    تسلیم شدن


  • خوشحال باش

  • commend


    ستایش کردن

  • laud


    حفظ کردن

  • uphold


    افتخار ایالات متحده

  • honorUS


    HonourUK

  • honourUK


    تبرئه کردن

  • exonerate


    کمک


  • لذت بسیار

  • delight


    کلاغ

  • crow


    شادی کردن

  • rejoice


    اجازه


  • موافق


  • تحسین

  • acclaim


    کف زدن

  • applaud


    کمک کند

  • extol


    ساکت باش



  • exculpate


  • absolve


لغت پیشنهادی

recommendations

لغت پیشنهادی

snooty

لغت پیشنهادی

squaring