defend

base info - اطلاعات اولیه

defend - دفاع

verb - فعل

/dɪˈfend/

UK :

/dɪˈfend/

US :

family - خانواده
defence/defense
دفاع / دفاع
defendant
مدافع
defender
دفاعی بودن
defensiveness
بی دفاع/بی دفاع
defenceless/defenseless
قابل دفاع
defensible
غیر قابل دفاع
indefensible
دفاعی
defensive
غیرقابل دفاع
defensibly
---
indefensibly
---
defensively
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [defend] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The role of the military is to defend the country.


    وظیفه ارتش دفاع از کشور است.

  • Troops have been sent to defend the borders.


    نیروها برای دفاع از مرزها اعزام شده اند.


  • پرندگان نر از قلمرو خود در برابر سایر نرها دفاع می کنند.

  • The cannons once defended the city from attack by sea.


    توپ ها زمانی از شهر در برابر حمله دریایی دفاع می کردند.

  • All our officers are trained to defend themselves against knife attacks.


    همه افسران ما برای دفاع از خود در برابر حملات چاقو آموزش دیده اند.

  • It is impossible to defend against an all-out attack.


    دفاع در برابر یک حمله همه جانبه غیرممکن است.

  • The organization works to defend human rights wherever they are threatened.


    این سازمان برای دفاع از حقوق بشر در هر جایی که تهدید می شود کار می کند.

  • Freedom must always be defended.


    همیشه باید از آزادی دفاع کرد.

  • The ruling class will always defend its own interests.


    طبقه حاکم همیشه از منافع خود دفاع خواهد کرد.

  • People must be vigilant in defending civil liberties regardless of external threats.


    مردم باید در دفاع از آزادی های مدنی بدون توجه به تهدیدات خارجی هوشیار باشند.

  • They defended their decision to pull out of the event.


    آنها از تصمیم خود برای کناره گیری از این رویداد دفاع کردند.

  • The minister vigorously defended the policy.


    وزیر به شدت از این سیاست دفاع کرد.

  • How can you defend such behaviour?


    چگونه می توانید از چنین رفتاری دفاع کنید؟

  • I realized I couldn't logically defend my position.


    متوجه شدم که نمی توانم منطقی از موقعیتم دفاع کنم.

  • The article seeks to defend him against charges of hypocrisy.


    این مقاله به دنبال دفاع از او در برابر اتهامات ریاکاری است.

  • Her colleagues united in defending her from further personal attacks.


    همکارانش در دفاع از او در برابر حملات شخصی بیشتر متحد شدند.

  • Politicians are skilled at defending themselves against their critics.


    سیاستمداران در دفاع از خود در برابر منتقدان مهارت دارند.

  • They were forced to defend for long periods.


    آنها مجبور شدند برای مدت طولانی دفاع کنند.

  • Moody and Moran defended their goal well.


    مودی و موران به خوبی از دروازه خود دفاع کردند.

  • He is defending champion.


    او مدافع عنوان قهرمانی است.

  • She will be defending her title at next month's championships.


    او در مسابقات قهرمانی ماه آینده از عنوان خود دفاع خواهد کرد.

  • The champion successfully defended his title against the American challenger.


    این قهرمان با موفقیت از عنوان خود در برابر رقیب آمریکایی دفاع کرد.

  • He intends to defend his seat in the next election.


    او قصد دارد در انتخابات آینده از کرسی خود دفاع کند.

  • He has employed one of the UK's top lawyers to defend him.


    او یکی از وکلای برجسته بریتانیا را برای دفاع از خود استخدام کرده است.

  • Who's defending?


    کی دفاع میکنه

  • Smith has announced that she will defend herself in the case.


    اسمیت اعلام کرده که در این پرونده از خود دفاع خواهد کرد.

  • She successfully defended herself against an attack from someone larger and stronger.


    او با موفقیت از خود در برابر حمله شخصی بزرگتر و قوی تر دفاع کرد.

  • The city was heavily defended against attack.


    شهر در برابر حمله به شدت دفاع می شد.

  • They attacked the left flank, which was only lightly defended.


    آنها به جناح چپ حمله کردند که فقط دفاع خفیفی داشت.


  • جامعه بین المللی باید برای دفاع از ناتوانان قدم بگذارد.

  • The company has strenuously defended its decision to reduce the workforce.


    این شرکت به شدت از تصمیم خود برای کاهش نیروی کار دفاع کرده است.

synonyms - مترادف

  • محافظت


  • نگهبان

  • safeguard


    حفاظت

  • shield


    سپر


  • امن است


  • صفحه نمایش


  • پناه


  • حفظ


  • پوشش

  • bulwark


    سنگر

  • forfend


    توهین کردن


  • نگاه داشتن

  • ward


    بخش


  • صرفه جویی

  • fend


    دفع کردن


  • حصار

  • harborUS


    بندر ایالات متحده

  • conserve


    کنسرو

  • harbourUK


    بندر UK

  • fortify


    مستحکم کردن


  • جلوگیری کردن

  • avert


    جلوگیری کند


  • تماشا کردن


  • مخالفت کنند


  • مقاومت کردن


  • خانه

  • hedge


    پرچین

  • uphold


    حفظ کردن

  • barricade


    سد

  • garrison


    پادگان

  • insure


    بیمه کنند

antonyms - متضاد

  • حمله کنند

  • assail


    حمله کردن


  • حمله

  • harm


    صدمه


  • زخمی کردن

  • injure


    اصابت

  • hit


    کمین کردن

  • ambush


    ضرب و شتم


  • لیوان

  • mug


    پرخاشگری

  • aggress


    آزار دادن

  • harass


    خمیر

  • batter


    ساعت


  • ضربه


  • مشت زدن

  • punch


    کتک زدن


  • پرتاب کردن

  • pounce on


    بر روی

  • pounce upon


    باشگاه


  • پوند


  • pummelledUK

  • pummelledUK


    pummelUS

  • pummelUS


    ولوپ کردن

  • wallop


    بد

  • boff


    لاروپ

  • larrup


    به اطراف بکوب


  • خشن کردن


  • تنظیم کنید


  • تنظیم بر


  • به خطر انداختن

  • endanger


لغت پیشنهادی

suggesting

لغت پیشنهادی

hassle

لغت پیشنهادی

inflicted