all
all - همه
determiner - تعیین کننده
UK :
US :
کل یک مقدار، چیز یا نوع چیز
هر یک از تعدادی از افراد یا چیزها، یا هر چیز یا شخص از یک نوع خاص
تنها چیز یا چیزها
همه چيز
برای تأکید بر این موضوع استفاده می شود که منظور شما بیشترین میزان ممکن از کیفیتی است که ذکر می کنید
به صورت کامل
بسیار
فقط از یک نوع چیز تشکیل شده یا از آن ساخته شده است
هر یک (از)، یا مقدار کامل یا تعداد (از)، یا کل (از)
با در نظر گرفتن تمام بخش های مختلف وضعیت با هم
used when you make a comment or criticism so that it seems less severe or is less likely to offend someone
زمانی که نظر یا انتقادی میکنید استفاده میشود، به طوری که به نظر میرسد کمتر شدید باشد یا احتمال توهین به کسی کمتر باشد
تنها و اندک مقدار یا تعداد چیزی که دارید
بعد از یک عدد به معنای این است که هر دو تیم یا بازیکنان در یک بازی دارای امتیاز مساوی هستند
تقریبا
از هر نظر
حتی یا خیلی بهتر، قوی تر، هیجان انگیز تر و غیره.
در مقابل بسیاری از اسم ها برای تشکیل صفت به معنای هر، هر نوع یا کل آن چیز خاص استفاده می شود.
used in front of many nouns to form adjectives meaning every every type of or the whole of that particular thing
در مقابل بسیاری از صفت ها و فعل های فعلی به معنای همه چیز یا همه استفاده می شود.
در مقابل بسیاری از اسم ها و صفت ها به معنای به طور کامل استفاده می شود.
هر یک یا تعداد کامل
تمام
همچنین همه بعد از یک عدد به این معنی است که هر دو تیم یا بازیکنان در یک بازی دارای امتیاز مساوی هستند
در همه جا در یک مکان یا منطقه
هر کس
یک چیز
اگر یک موقعیت یا مکان تمام شود، بسیار شلوغ است
تمام انرژی یا اشتیاق خود را در کاری که انجام می دهید صرف کنید
آن را با هم مخلوط کنید و همه آن را در تابه بزرگ بریزید.
همه اسب ها حیوان هستند، اما همه حیوانات اسب نیستند.
ماشین ها از هر طرف می آمدند (= هر طرف).
همه افرادی که دعوت کردید می آیند.
تمام گیاهان من مرده اند.
هر پنج مرد زحمتکش هستند.
تمام چوب ها تمایل به جمع شدن دارند.
تو از همه لذت بردی و من همه کار سختی کشیدم.
به همه این نامه ها باید پاسخ داده شود.
او تمام پول خود را از دست داده است.
او تمام سال سخت کار کرده است.
او تمام آن مدت بیکار بود.
در کمال صداقت (= تا آنجا که می توانم صادق باشم)، نمی توانم موافق باشم.
مجله تماماً تبلیغاتی بود.
او همه خندان بود (= بسیار خندان).
او هرگونه اطلاع از جنایت را انکار کرد.
من حوصله تاریخ را سر میبرم - تاریخها و جنگها و همه این چیزها.
با تمام وضوح سبک آن، خواندن کتاب آسان نیست.
فقط می دانم که او هنوز در بوستون زندگی می کند.
شما می توانید کاری را که دوست دارید انجام دهید، برای همه چیزهایی که برای من مهم است.
با وجود تمام خوبی هایی که انجام شده است، ممکن است ما هم اذیت نشده باشیم.
او آنقدرها هم خوب نمی خواند.
آنها به اندازه همه اینها ثروتمند نیستند.
ما خیلی خوب بازی نکردیم، اما به این بدی هم بازی نکردیم.
من خودم را قفل کرده ام از تمام کارهای احمقانه ای که باید انجام داد!
فکر نمی کردم شما، از همه مردم، گیاهخوار شوید.
متوجه شدیم که از هر طرف محاصره شده ایم.
فاجعه از هر طرف تهدید می کند.
او از همه طرف با سؤالات بمباران شد.
همه حیوانات باید بخورند تا زندگی کنند.
او چهار فرزند دارد که همگی زیر پنج سال سن دارند.
همه بازیگران روی صحنه صف کشیدند تا تعظیم کنند.