complete
complete - کامل
adjective - صفت
UK :
US :
تکمیل
ناقص بودن
ناقص
به طور ناقص
برای تأکید بر این که یک کیفیت یا موقعیت تا حد ممکن عالی است استفاده می شود
شامل تمام قسمت ها، جزئیات، حقایق و غیره و بدون هیچ چیز از دست رفته است
finished
تمام شده
انجام دادن یا ساختن کاری را به پایان رساندن، به خصوص زمانی که مدت زیادی طول کشیده است
با افزودن چیزهایی که از دست رفته است، چیزی کامل یا کامل بسازید
برای نوشتن اطلاعات مورد نیاز روی یک فرم
کامل یا کامل کردن
برای نوشتن تمام جزئیات خواسته شده بر روی یک فرم یا سند دیگر
انجام کاری را تمام کردن
بسیار عالی یا به بزرگترین درجه ممکن
با تمام قطعات
حاوی تمام قطعات یا قطعات؛ کل
بسیار عالی، بدون محدودیت، یا به بزرگترین درجه ممکن
برای تامین تمام قطعات یا قطعات مورد نیاز برای ساختن یک چیز کامل
او معتقد است که اصلاحات حکومت محلی تا چه تاریخی کامل می شود؟
من فقدان کامل تصحیح را فرض کرده ام.
سوابق قدیمیتر تولد، ازدواج و مرگ به اندازه موارد مدرن کامل نیستند.
دانشمندان یک اسکلت کامل دایناسور را در مونتانا کشف کردند.
من یک بار با برد پیت آشنا شدم و خودم را کاملاً احمق کردم.
پیش بینی می شود ساخت این کتابخانه در ماه فوریه به پایان برسد.
این لیست کاملی از ناشران آموزشی در بریتانیا است.
پردههای Velcro وجود دارد که میتوانید برای حفظ حریم خصوصی کامل آنها را بچرخانید.
بررسی ایمنی کامل هواپیما قبل از برخاستن انجام شد.
پلیس منطقه را به طور کامل جستجو کرد.
پیمانکار متخصص خدمات کامل تشخیص و تعمیر را با ضمانت ارائه می دهد.
جلسه کاملاً اتلاف وقت بود.
داستان کلاسیک گوتیک با قهرمان زن حاکم، فضای بدخواهانه، و عمارت ممنوعه.
دوبله بریستلی در حالت تلنگر، کامل با هق هق میمون، بسیار بهتر است.
The Explorer comes with built-in, 16-bit stereo sound complete with two speakers and a microphone mounted just above the keyboard.
اکسپلورر با صدای استریو 16 بیتی داخلی همراه با دو بلندگو و یک میکروفون که درست بالای صفحه کلید نصب شده است.
ما تمام آثار شکسپیر را به ویکی دادیم.
یک لیست کامل / دنباله / تصویر / نمایه
من مجموعه کامل را جمع آوری کردم.
راهنمای کامل رویدادهای آکسفورد
آثار کامل تولستوی
برای هر روز کاملی که کار می کنید، مبلغی دریافت خواهید کرد.
تو زندگی من را کامل کردی
جشن سال نو چینی بدون آتش بازی کامل نخواهد بود.
هیچ سفری به مسکو بدون بازدید از مقبره لنین کامل نخواهد بود.
کار تقریباً تمام شده است.
فرآیند سفارش تقریباً کامل شده است.
ساخت فرودگاه جدید قرار است تا اواخر سپتامبر به پایان برسد.
کار بر روی ساختمان اداری تا پایان سال تکمیل خواهد شد.
کاملا با هم موافق بودیم.
یخچال ها تغییر کاملی در سبک زندگی مردم ایجاد کردند.
در سکوت کامل نشستند.
او برای من کاملا غریبه بود.
پاسخ شورا نشان دهنده عدم درک کامل از وضعیت است.
ارتش همچنان کنترل کامل کشور را در دست دارد.
کاملاً غافلگیر کننده بود.
احساس کردم یک احمق تمام عیار هستم.
تو داری حرف مفت و کامل میزنی
مبلمان همراه با ابزار و دستورالعمل های مونتاژ است.
کشتی کروز واقعاً یک دهکده شناور است، با مغازه ها، کافه ها و یک جراحی پزشک.
این کتاب تنها در چاپ دوم سال 1533 کامل باقی مانده است.
گزارش کاملی از مذاکرات
همه چیز اتلاف وقت کامل بوده است.
این فیلم در گیشه کاملا شکست خورد.
ادعاهای آنها علیرغم فقدان کامل شواهد، به طور گسترده باور شد.
کل این رویه به یک مسخره کامل تبدیل شده است.
قطار کاملا متوقف شد.
نمایشنامه از ابتدا تا انتها یک فاجعه کامل بود.
کل
پر شده
exhaustive
جامع
به طور کلی
مملو از
بی عیب
replete
ناشکسته
faultless
کاهش نیافته
unbroken
کامل
undiminished
کافی
گسترده
ample
کامل کردن
بزرگ
compleat
سهام قفل و بشکه
دقیق
خلاصه نشده
بدون آسیب
unreduced
کوتاه نشده
thorough
انتگرال
thoroughgoing
حداکثر
unabridged
متراکم نشده
unimpaired
بریده نشده
unshortened
تقسیم نشده
integral
همه
maximal
یکپارچه
uncondensed
همه جانبه
uncut
undivided
integrated
all-out
incomplete
ناقص
unfinished
ناتمام
missing
گم شده
lacking
فاقد
شکسته شده
crude
خام
deficient
دارای کمبود
fractional
کسری
fragmentary
تکه تکه
insufficient
ناکافی
partial
جزئي
unaccomplished
توسعه نیافته
unconsummated
انجام نشده
undeveloped
غیر کل
undone
غایب
unwhole
معیوب
absent
دچار اختلال شده است
defective
به اختصار
flawed
خلاصه شده
impaired
برش
inadequate
کاسته
abbreviated
کاهش
abridged
آمریکا خراب شده
spoiltUK
diminished
کوتاه
reduced
خواستن
spoiledUS
محدود
spoiltUK
wanting