specialist
specialist - متخصص
noun - اسم
UK :
US :
تخصص/تخصص
تخصص
تخصصی
مخصوصا
---
---
کسی که در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی دارد یا در آن مهارت زیادی دارد
پزشکی که نسبت به سایر پزشکان در مورد یک نوع خاص از بیماری یا درمان اطلاعات بیشتری دارد
a person or business that has a lot of skill or knowledge in a particular subject and often gives advice to others
شخص یا کسب و کاری که در یک موضوع خاص مهارت یا دانش زیادی دارد و اغلب به دیگران مشاوره می دهد
فروشنده ای در بازار سهام که سهام را در لیست کوچکی از شرکت ها برای سرمایه گذاران خرید و فروش می کند
کسی که تجربه، دانش یا مهارت زیادی در یک موضوع خاص دارد
پزشکی که در زمینه خاصی از پزشکی آموزش و دانش خاصی دارد
داشتن یا شامل دانش دقیق از یک موضوع
با یک موضوع، محصول یا حوزه فعالیت خاص بیشتر از موضوعات دیگر سروکار دارید
someone who limits his or her studying or work to a particular area of knowledge and who is an expert in that area
کسی که مطالعه یا کار خود را به یک حوزه دانش خاص محدود می کند و در آن زمینه متخصص است
متخصص همچنین پزشکی است که در یک زمینه خاص از پزشکی کار می کند و اطلاعات زیادی در مورد آن دارد
کسی که تجربه، دانش یا مهارت زیادی در یک موضوع یا زمینه تجاری خاص دارد
کسی که در بازار سهام ایالات متحده کار می کند و سهام در انواع خاصی از شرکت ها را می خرد و می فروشد
داشتن تجربه، دانش یا مهارت زیاد در یک موضوع یا زمینه تجاری خاص
Professor Williams teaches English Literature and is a specialist in the novels of George Orwell.
پروفسور ویلیامز ادبیات انگلیسی تدریس می کند و متخصص رمان های جورج اورول است.
شما واقعا برای این کار به یک متخصص نیاز دارید.
Previously many historians perceived crime as abnormal and peripheral, fit only for study by specialists in deviance.
قبلاً بسیاری از مورخان جرم را غیرعادی و پیرامونی می دانستند که فقط برای مطالعه توسط متخصصان انحراف مناسب است.
یک متخصص سرطان
در حال حاضر، متخصصان تا 120 پرونده دارند.
وزارت بهداشت به دنبال مشاوره یک تیم از متخصصان بیماری های گرمسیری است.
پروفسور هالووی، متخصص چشم، یک نظرسنجی ملی از بیماری های چشمی در کودکان سازماندهی کرد.
پروفسور ویلیامز یکی از متخصصان برجسته رادیوتراپی در جهان است.
According to his analysis distrust of authority and scepticism concerning the competence of specialists is a function of the breakdown of value consensus.
بر اساس تحلیل او، بی اعتمادی به اقتدار و شک و تردید در مورد شایستگی متخصصان تابعی از شکست اجماع ارزشی است.
They are made very dependent on a variety of specialists for information and advice ... and in fact so are the parents.
آنها برای اطلاعات و مشاوره بسیار به متخصصان مختلفی وابسته هستند ... و در واقع والدین نیز همینطور هستند.
Holographic edge filters for Raman spectroscopy are now available from Optilas, the laser and optical specialist.
فیلترهای لبه هولوگرافیک برای طیف سنجی رامان در حال حاضر توسط Optilas، متخصص لیزر و نوری در دسترس هستند.
The physicians were perplexed, as were the specialists to whom they referred their patients for treatment.
پزشکان و متخصصانی که بیماران خود را برای معالجه به آنها ارجاع می دادند، متحیر بودند.
اعضا برای ارجاع به متخصصین از آن استفاده خواهند کرد.
a specialist in Japanese history
متخصص تاریخ ژاپن
a communications/public relations/management specialist
یک متخصص ارتباطات / روابط عمومی / مدیریت
این دیدگاه تقریباً همه متخصصان مستقل در منطقه است.
باید به متخصص مراجعه کنید.
a cancer/fertility specialist
متخصص سرطان/باروری
an eye/ear, nose and throat specialist
متخصص چشم/گوش، بینی و گلو
I trained as a psychiatric specialist at the hospital.
من به عنوان متخصص روانپزشکی در بیمارستان آموزش دیدم.
She is a specialist in children's literature.
او متخصص ادبیات کودک است.
She is a specialist in eighteenth-century English painting.
او متخصص نقاشی انگلیسی قرن هجدهم است.
این کتاب توسط یک متخصص برجسته در این زمینه نوشته شده است.
آنها یک متخصص خارجی برای نصب سیستم کامپیوتری آوردند.
نسل جدیدی از متخصصان امنیت کامپیوتر
a rural-development specialist
کارشناس توسعه روستایی
متخصص تاریخ این شهر
تیمی از متخصصان حقوقی برای کار بر روی این پرونده به کار گرفته شدند.
He's a noted specialist in his field.
او یک متخصص برجسته در رشته خود است.
یک متخصص برجسته سرطان
من را برای دیدن یک متخصص در بیمارستان محلی فرستادند.
متخصصان معتقدند که این بیماری ژنتیکی است.
an ear/eye/heart specialist
متخصص گوش / چشم / قلب
یک متخصص نرم افزار
She's a specialist in modern French literature.
او متخصص ادبیات مدرن فرانسه است.
She's a specialist in childhood illnesses.
او متخصص بیماری های دوران کودکی است.
من درخواست کرده ام که در مورد کمردرد به یک متخصص ارجاع دهم.
a leading cancer/eye specialist
یک متخصص برجسته سرطان/چشم
ما مردم را به مشاوره تخصصی در مورد مشکلات بدهی، وام مسکن، یا قبوض آب و برق راهنمایی می کنیم.
تیم سلامت ما می تواند در صورت نیاز کمک متخصص را ترتیب دهد.
علل و درمان سرطان موضوع متخصص او است.
A specialist store often has a very intimate relationship with its customers.
یک فروشگاه تخصصی اغلب ارتباط بسیار صمیمی با مشتریان خود دارد.
If your usual insurer won't give you a quote there are plenty of specialist insurers you can try who are prepared to handle higher risks.
اگر بیمهگر معمولی شما به شما پیشنهادی نمیدهد، تعداد زیادی بیمهگر متخصص وجود دارند که میتوانید آنها را امتحان کنید که آمادگی مقابله با ریسکهای بالاتر را دارند.
She’s a specialist in financial management.
او متخصص مدیریت مالی است.
کارشناس
استاد
قدرت
whiz
ویز
ace
آس
buff
گاومیش
connoisseur
خبره
مشاور
hotshot
داغ
maven
ماون
حرفه ای
fancier
فانتزی
guru
گورو
maestro
ماهر
pro
علاقه مند
adept
بوفه
aficionado
دانشمند
boffin
دارای ذوق هنری
pundit
جادوگر
savant
کرکرجک
virtuoso
فداکار
whizz
دکتر
wizard
دواین
crackerjack
علاقهمند
devotee
فوندی
خرخون
doyen
پدیده
enthusiast
fundi
geek
amateur
آماتور
dunce
قلع و قمع کردن
generalist
عمومی
ignoramus
نادان
rookie
تازه کار
general practitioner
پزشک عمومی
idiot
ادم سفیه و احمق
fool
احمق
imbecile
ابله
dullard
کسل کننده
dolt
dolt
simpleton
ساده لوح
twit
توئیت
moron
دوفوس
doofus
oaf
oaf
خروسک
dork
نیمه هوش
halfwit
پیلوک
pillock
جکاسی
jackass
توده
lump
ساختگی
dummy
یاهو
yahoo
کم هوش
dimwit
شیطون
schmuck
گنگ
dumbhead
nincompoop
nincompoop
لنگ مغز
lamebrain
دمبل
dumbbell
پیش بینی کردن
dope
سر گوشت
meathead