dealer

base info - اطلاعات اولیه

dealer - فروشنده - دلال

noun - اسم

/ˈdiːlər/

UK :

/ˈdiːlə(r)/

US :

family - خانواده
deal
معامله
google image
نتیجه جستجوی لغت [dealer] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که یک محصول خاص، به ویژه یک محصول گران قیمت را می خرد و می فروشد

  • someone who sells illegal drugs


    کسی که مواد مخدر غیرقانونی می فروشد

  • someone who gives out playing cards in a game


    کسی که در یک بازی ورق بازی می دهد

  • someone who buys and sells a particular type of goods


    کسی که نوع خاصی از کالا را خرید و فروش می کند

  • a shop that sells a particular type of goods


    مغازه ای که نوع خاصی از کالا را می فروشد

  • someone whose job is buying and selling bonds, shares, currencies, etc on a financial market


    کسی که شغلش خرید و فروش اوراق قرضه، سهام، ارز و غیره در بازار مالی است


  • کسی که چیزی را معامله می کند

  • the person who deals the cards in a game


    شخصی که در یک بازی کارت ها را پخش می کند


  • شخص یا شرکتی که چیزی را خرید و فروش می کند


  • شرکت یا شخصی که نوع خاصی از محصول را می فروشد

  • a person or company that buys and sells shares, currencies, etc.


    شخص یا شرکتی که سهام، ارز و غیره را خرید و فروش می کند.

  • She bought the painting from a Swiss art dealer.


    او این نقاشی را از یک فروشنده هنری سوئیسی خرید.

  • To think so was to be conned by the art dealers.


    اینطور فکر کردن، دلالان هنری فریب خورده بودند.

  • Make sure you buy your used car from an authorised dealer.


    مطمئن شوید که خودروی دست دوم خود را از نمایندگی مجاز خریداری کرده اید.


  • یک فروشنده ماشین

  • Battle continues: A lengthy battle between a scrap car dealer and Sedgefield District Council remains unresolved.


    نبرد ادامه دارد: یک نبرد طولانی بین یک فروشنده ماشین قراضه و شورای منطقه Sedgefield حل نشده باقی مانده است.

  • Customers will be linked to a local computer dealer which will deliver the products.


    مشتریان به یک فروشنده کامپیوتر محلی مرتبط خواهند شد که محصولات را تحویل می دهد.


  • به گفته یکی از دلالان ارشد ارز، احتمال ادامه افزایش پوند در برابر دلار وجود دارد.

  • Die in Dayton builds the molds car manufacturers use for air bags, and Design Forum in Kettering designs dealer showrooms.


    Die in Dayton قالب‌هایی را می‌سازد که خودروسازان برای کیسه‌های هوا استفاده می‌کنند، و Design Forum در Kettering، نمایشگاه‌های نمایندگی را طراحی می‌کند.

  • Call loans are used by banks to adjust rates and by investment dealers to purchase securities.


    وام‌های فراخوانی توسط بانک‌ها برای تنظیم نرخ‌ها و توسط معامله‌گران سرمایه‌گذاری برای خرید اوراق بهادار استفاده می‌شود.

  • The market has been strong said one dealer.


    یکی از فروشندگان گفت: «بازار قوی بوده است.


  • اما برای اطمینان از محکومیت آنها باید ثابت کنند که مقصران فروشندگان حرفه ای هستند.

  • That dealer is now a stockbroker.


    آن فروشنده اکنون دلال سهام است.

  • The memo urges dealers to take machines to Apple service providers for repairs or to call 1-800-SOS-APPL.


    این یادداشت از فروشندگان می‌خواهد که ماشین‌ها را برای تعمیر به ارائه‌دهندگان خدمات اپل ببرند یا با 1-800-SOS-APPL تماس بگیرند.

example - مثال
  • an art/antique dealer


    فروشنده آثار هنری/عتیقه

  • He's a dealer in second-hand cars.


    او فروشنده ماشین های دست دوم است.


  • یک فروشنده کرک

  • Always buy from a reputable dealer.


    همیشه از نمایندگی های معتبر خرید کنید.

  • It is always a good idea to sell through a licensed dealer.


    فروش از طریق یک فروشنده مجاز همیشه ایده خوبی است.

  • Contact your dealer for more information.


    برای اطلاعات بیشتر با فروشنده خود تماس بگیرید.


  • دستگاه را برای تعمیر به نمایندگی خود برگردانید.

  • She set up in business as an antiques dealer.


    او به عنوان یک دلال عتیقه دست به کار شد.

  • She's a dealer in the financial futures market.


    او یک فروشنده در بازار آتی مالی است.

  • a second-hand car dealer


    فروشنده ماشین دست دوم

  • an antiques dealer


    یک دلال عتیقه

  • drug dealers


    فروشندگان مواد مخدر

  • a used-car dealer


    یک فروشنده ماشین دست دوم

  • a car/auto/motor dealer


    فروشنده خودرو/خودرو/موتور

  • art/arms/scrap metal dealer


    فروشنده هنر / اسلحه / ضایعات فلزی

  • Bonuses paid to City of London dealers rose sharply this year.


    جوایز پرداختی به دلالان شهر لندن در سال جاری به شدت افزایش یافت.

synonyms - مترادف
  • merchant


    تاجر

  • trader


    معامله گر

  • merchandiser


    فروشنده

  • tradesman


    تامین کننده

  • supplier


    بازاریاب

  • marketer


    قاچاقچی

  • salesman


    فشار دهنده

  • tradesperson


    فروشنده خانم

  • trafficker


    venderUK

  • pusher


    فروشنده ایالات متحده

  • saleswoman


    عمده فروش

  • seller


    خریدار

  • venderUK


    پخش کننده

  • vendorUS


    دستفروش

  • wholesaler


    خرده فروش


  • مغازه دار

  • distributor


    چندلر

  • hawker


    دستفروشی

  • marketeer


    دونده

  • purveyor


    سهامدار

  • retailer


    انباردار

  • salesperson


    چپمن

  • shopkeeper


    دوپر

  • chandler


    حصار

  • pedlar


  • runner


  • stockist


  • storekeeper


  • chapman


  • doper



antonyms - متضاد

  • مشتری


  • خریدار

  • purchaser


    تهیه کننده


  • procurer


لغت پیشنهادی

comprehensively

لغت پیشنهادی

disgruntled

لغت پیشنهادی

antonym