use
use - استفاده کنید
verb - فعل
UK :
US :
if you use a particular tool method service ability etc you do something with that tool by means of that method etc for a particular purpose
اگر از ابزار، روش، سرویس، توانایی و غیره خاصی استفاده می کنید، با آن ابزار، با استفاده از آن روش و غیره، کاری را برای یک هدف خاص انجام می دهید.
گرفتن مقداری از چیزی از عرضه غذا، گاز، پول و غیره
وادار کردن کسی برای شما کاری انجام دهد تا به چیزی که می خواهید برسید
برای استفاده از یک موقعیت
برای گفتن یا نوشتن یک کلمه یا عبارت خاص
مصرف منظم داروهای غیرقانونی
استفاده از چیزی برای هدفی خاص
برای استفاده از چیزی که در دسترس شماست
استفاده از روش یا مهارت خاصی برای رسیدن به چیزی
برای استفاده از چیزی که در دسترس شماست، برای یک هدف عملی
to use something as fully and effectively as possible or to use something that will give you an advantage over your opponent
تا حد امکان از چیزی به طور کامل و موثر استفاده کنید یا از چیزی استفاده کنید که به شما برتری نسبت به حریفتان بدهد
استفاده از چیزی مانند روش، ایده یا سیستم در یک موقعیت خاص
برای استفاده از اطلاعات، دانش یا تجربه ای که در گذشته آموخته اید
استفاده از خشونت، زور، تهدید و غیره به عنوان راهی برای دستیابی به چیزی
برای استفاده از حقوق، اختیارات، نفوذ و غیره
استفاده از قدرت یا نفوذ زیاد
عمل یا واقعیت استفاده از چیزی
هدفی که می توان از چیزی برای آن استفاده کرد
یکی از معانی یک کلمه یا نحوه استفاده از یک کلمه خاص
قرار دادن چیزی مانند ابزار، مهارت یا ساختمان برای یک هدف خاص
to reduce the amount of or finish something by eating it burning it writing on it or by a chemical reaction
کاهش مقدار یا تمام کردن چیزی، با خوردن، سوزاندن، نوشتن روی آن، یا با واکنش شیمیایی
بهره بردن از یک شخص یا موقعیت؛ برای بهره برداری
در جملات و سؤالات منفی، «استفاده از» به جای «استفاده به» وقتی به دنبال «کرد» یا «نکردم» است.
هدفی که چیزی برای آن استفاده می شود
عمل استفاده از چیزی، یا دوره زمانی که چیزی در حال استفاده یا قابل استفاده است
برای استفاده از چیزی که در دسترس است
اجازه استفاده از چیزی یا توانایی استفاده از چیزی
فرآیند کاهش مقدار چیزی با سوزاندن، خوردن آن، درگیر کردن آن در یک واکنش شیمیایی و غیره.
the process of reducing the amount of something by burning it eating it involving it in a chemical reaction etc.
چیزی را برای هدفی در خدمت شما قرار دهید
آیا می توانم از دستگاه فتوکپی استفاده کنم؟
He makes beer using traditional methods.
او با روش های سنتی آبجو درست می کند.
اپلیکاتور استفاده از چسب را آسان می کند.
آیا تا به حال از این نرم افزار استفاده کرده اید؟
فر به نظر می رسید که گویی هرگز استفاده نشده است.
چند وقت یکبار از اتوبوس (= سفر با) استفاده می کنید؟
آنها توانستند بدون استفاده از نیروی نظامی به یک توافق دست یابند.
مسیری کم استفاده از میان چوب
یک تکنیک پرکاربرد برای ارزیابی استحکام فلزات
من اطلاعاتی دارم که ممکن است بتوانید از آنها استفاده کنید (= برای کسب مزیت).
ما از هویج برای بینی آدم برفی استفاده کردیم.
مواد شیمیایی که برای تمیز کردن استفاده می شود
پلیس برای متفرق کردن جمعیت از گاز اشک آور استفاده کرد.
از این پوست درخت می توان برای تهیه رنگ سیاه استفاده کرد.
این ساختمان در حال حاضر به عنوان انبار مورد استفاده قرار می گیرد.
شما نمی توانید مدام از کمر بد خود به عنوان بهانه استفاده کنید.
از این دارو در درمان سرطان نیز استفاده می شود.
این نوع بخاری برق زیادی مصرف می کند.
امیدوارم از همه شیر استفاده نکرده باشید.
این رنگ بسیار گران است، پس لطفا از آن کم استفاده کنید.
در شعر از زبان ساده استفاده شده است.
این کلمه ای است که من هرگز استفاده نمی کنم.
شما باید از زمان گذشته استفاده کنید.
«اخلاق» و «اخلاق» اغلب به جای هم استفاده میشوند.
پاپ آرت اصطلاحی است که برای توصیف جنبشی استفاده می شود که در دهه 1950 آغاز شد.
آیا نمی بینید که او فقط از شما برای اهداف خود استفاده می کند؟
I felt used.
احساس استفاده کردم
اکثر زندانیان در مقطعی از زندگی خود مواد مخدر مصرف کرده اند.
او از 13 سالگی استفاده می کند.
عواملی که افراد را مستعد مصرف هروئین می کند
من فکر می کنم همه ما می توانیم بعد از آن از یک نوشیدنی استفاده کنیم!
usage
استفاده
کاربرد
utilizationUS
استفاده ایالات متحده
appliance
دستگاه
استخدام
adoption
فرزندخواندگی
implementation
پیاده سازی
utilisationUK
UtilizationUK
مدیریت
administering
اداره کردن
applying
اعمال کردن
enjoyment
لذت بردن
mobilisationUK
mobilisationUK
بسیج ایالات متحده
mobilizationUS
حروف بزرگ
capitalization
گسترش
deployment
دستکاری - اعمال نفوذ
manipulation
عمل
تخلیه
discharge
تلاش
exertion
مانور ایالات متحده
maneuveringUS
مانور انگلستان
manoeuvringUK
یوزانس
usance
ورزش
رسیدگی
handling
کنترل
با استفاده از ایالات متحده
utilizingUS
مخارج
expenditure
به بار آوردن
استفاده از انگلستان
utilisingUK