beer

base info - اطلاعات اولیه

beer - آبجو

noun - اسم

/bɪr/

UK :

/bɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [beer] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a pint/can/bottle of beer


    یک پیمانه / قوطی / بطری آبجو

  • a barrel/glass of beer


    یک بشکه/لیوان آبجو

  • beers brewed in Germany


    آبجو دم شده در آلمان

  • a beer glass/bottle/can


    یک لیوان آبجو / بطری / قوطی

  • Are you a beer drinker?


    آیا شما یک نوشیدنی آبجو هستید؟

  • The bar has some great beers on tap.


    نوار آبجوهای عالی دارد.

  • Shall we have a beer?


    یک آبجو بخوریم؟

  • David bought us a couple of beers.


    دیوید برای ما چند آبجو خرید.

  • Do you drink beer?


    آیا آبجو می نوشی؟

  • I ordered half a pint of beer with my sandwich.


    نصف پیمانه آبجو با ساندویچم سفارش دادم.

  • I'd love a glass of foaming ice-cold beer.


    من دوست دارم یک لیوان آبجوی یخی کف‌دار.

  • Put the beer in the fridge to chill.


    آبجو را در یخچال بگذارید تا خنک شود.

  • The bar smelled of stale beer.


    بار بوی آبجو کهنه می داد.

  • The beer flowed freely after the game.


    آبجو بعد از بازی آزادانه جاری شد.

  • The shop specializes in designer beers.


    این فروشگاه در تولید آبجوهای طراحی شده تخصص دارد.

  • This beer should be drawn slowly.


    این آبجو باید به آرامی کشیده شود.

  • He slammed his glass down and the beer slopped over the sides.


    لیوانش را به شدت پایین کوبید و آبجو از کناره های آن خم شد.

  • Will you have a beer?


    آبجو می خورید؟

  • She poured us all a beer.


    او برای همه ما آبجو ریخت.

  • He downed his beer in one go.


    او آبجو خود را در یک حرکت پایین آورد.

  • I have some beers chilling in the cooler.


    من مقداری آبجو می خورم که در خنک کننده خنک می شود.

  • I saw him at the bar ordering a beer.


    او را در بار در حال سفارش آبجو دیدم.

  • I'm going for a beer with Carl tonight.


    من امشب با کارل می روم آبجو بخورم.

  • He asked for a pint of beer.


    او یک لیوان آبجو خواست.

  • This beer is brewed in Mexico.


    این آبجو در مکزیک دم می شود.

  • After a hard day's work I enjoy a beer or two.


    بعد از یک روز کاری سخت، از یک یا دو آبجو لذت می برم.

synonyms - مترادف
  • brew


    دم کردن

  • ale


    ale

  • malt


    مالت

  • suds


    سود

  • hops


    رازک

  • wallop


    ولوپ کردن

  • beverage


    نوشیدنی

  • jar


    شیشه

  • swipes


    ضربه تند وشدید زدن

  • booze


    مشروب الکلی

  • brewski


    بروسکی

  • chill


    سرد شدن

  • hop


    هاپ

  • lager


    لاگر

  • oil


    روغن

  • pint


    پینت

  • sherbet


    شربت

  • stout


    چاق و چله

  • tinnie


    کوچک

  • amber brew


    دم کهربا

  • amber fluid


    مایع کهربایی

  • barley pop


    پاپ جو


  • بطری قهوه ای


  • قهوه سرد


  • یکی سرد

  • hop juice


    آب رازک

  • malt liquor


    مشروب مالت

  • yill


    یال

  • mead


    مید

  • beverages


    نوشیدنی ها

  • tinnies


antonyms - متضاد
  • nonalcoholic drink


    نوشیدنی غیر الکلی


  • آب میوه

  • soda


    جوش شیرین


لغت پیشنهادی

alleviating

لغت پیشنهادی

reprogram

لغت پیشنهادی

alumna