word
word - کلمه
noun - اسم
UK :
US :
گروه واحدی از حروف که همراه با یک معنای خاص به کار می روند
یک خبر یا یک پیام
دستور برای انجام کاری
کلمه ای که برای یک چیز خاص، مکان، سازمان و غیره استفاده می کنید
کلمه یا گروهی از کلمات که در موضوع یا حوزه خاصی از زبان استفاده می شود
a group of words that have a particular meaning when used together or which someone uses on a particular occasion
گروهی از کلمات که وقتی با هم استفاده می شوند معنای خاصی دارند یا کسی در مناسبت خاصی از آنها استفاده می کند
عبارت ثابتی که در یک زبان به کار می رود و معنای خاصی دارد
a word or group of words that people in a particular type of work or activity have started using a lot because they think it is important
کلمه یا گروهی از کلمات که افراد در نوع خاصی از کار یا فعالیت به دلیل اینکه فکر می کنند مهم است، زیاد به کار برده اند
a group of words that has a special meaning which you cannot guess from the meanings of each separate word
گروهی از کلمات که معنای خاصی دارند که نمی توان از معانی هر کلمه جداگانه حدس زد
گروهی از کلمات که به قدری به کار می روند که نسبتاً خسته کننده، آزاردهنده یا احمقانه به نظر می رسند
very informal words used especially by a particular group of people such as young people criminals, or soldiers
کلمات بسیار غیررسمی به ویژه توسط گروه خاصی از افراد مانند جوانان، جنایتکاران یا سربازان استفاده می شود
words and phrases used in a particular profession or by a particular group of people which are difficult for other people to understand – often used to show disapproval
کلمات و عباراتی که در یک حرفه خاص یا توسط گروه خاصی از افراد استفاده می شود و درک آنها برای دیگران دشوار است - اغلب برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود.
قبلاً می گفت که شما آنچه را که کسی اخیراً گفته است درک می کنید یا با آن موافق هستید
استفاده از کلماتی که با دقت انتخاب شده اند تا چیزی را بیان کنند
a popular type of computer software used for word processing (=typing letters, reports etc and storing information), produced by the Microsoft Corporation
یک نوع محبوب از نرم افزار کامپیوتری مورد استفاده برای پردازش کلمه (= تایپ حروف، گزارش ها و غیره و ذخیره اطلاعات)، تولید شده توسط شرکت مایکروسافت
واحدی از زبان که معنی دارد و می توان آن را گفت یا نوشت
used to refer to a word usually a rude or embarrassing one by saying only the first letter and not the whole word
برای اشاره به یک کلمه، معمولاً یک کلمه بی ادب یا شرم آور، فقط با گفتن حرف اول و نه کل کلمه استفاده می شود.
یک بحث یا بیانیه کوتاه
angry words
کلمات عصبانی
بحث، به جای عمل
برای مدت کوتاهی با هم صحبت کنیم
بیانیه تایید و حمایت از کسی یا چیزی
خبر یا پیام
یک قول
an order
یک سفارش
برای انتخاب کلماتی که هنگام گفتن یا نوشتن چیزی استفاده می کنید
used especially in African American and hip-hop culture to say that something is true or that you agree with something
استفاده می شود، به ویژه در فرهنگ آمریکایی آفریقایی تبار و هیپ هاپ، برای گفتن اینکه چیزی درست است یا اینکه شما با چیزی موافق هستید
استفاده می شود، به ویژه در فرهنگ آمریکایی آفریقایی تبار و هیپ هاپ، برای پرسیدن اینکه آیا چیزی واقعاً درست است یا خیر
یک بحث یا بیانیه مختصر
یک سفارش یا درخواست
برای انتخاب کلماتی که با آن چیزی را بیان کنیم
بیش از 200 کلمه ننویسید.
آیا کلمات این آهنگ را می دانید؟
کلمه اسپانیایی برای میز چیست؟
او یک دوست واقعی به تمام معنا بود.
به قول خودت بگو چی شد
هر کلمه ای که می گفتند را می شنیدم.
بدون صحبت کردن/گفتن یک کلمه
کلماتی برای تشکر از او پیدا نکرد.
کلمات من را شکست می دهند (= نمی توانم احساسم را بیان کنم).
هیچ کلمه ای نیست که بگوییم چقدر متاسفیم.
دقیقاً کلمات او را به خاطر نمی آورم.
عصبانیت کلمه ای برای آن نیست - من عصبانی بودم.
من هرگز نمی توانم احساساتم را در قالب کلمات بیان کنم.
با پت صحبت کن و ببین نظرش چیه.
آیا می توانم یک کلمه سریع با شما داشته باشم (= سریع با شما صحبت کنم)؟
یک هشدار: دستورالعمل ها را با دقت بخوانید.
words of love/encouragement
کلمات محبت آمیز/تشویق
بدون حرف (= بدون اینکه چیزی بگوید) رفت.
من یک کلمه از داستان او را باور نمی کنم (= هیچ یک از آن را باور نمی کنم).
مرد کم حرف (= که زیاد حرف نمی زند)
من می خواهم چند کلمه در مورد برنامه های آینده بگویم.
به یاد داشته باشید - یک کلمه به (= به پیتر نگو) در مورد هیچ یک از اینها.
او هرگز یک کلمه از این را برای من دم نزد.
We've been married twenty years and there's never been a cross word between us (= we have never argued or been angry with each other).
ما بیست سال است که ازدواج کردهایم و هیچوقت بین ما بحثی نبوده است.
من به شما قول می دهم که این دیگر تکرار نخواهد شد.
قول عزتم را به تو می دهم (= قول صادقانه ام)…
ما هرگز به حرف او شک نکردیم.
ما فقط حرف او را داریم که چک در پست است.
وفای به قولت (= به قولت عمل کن)
وعده یاری داد و به اندازه قولش نیکو بود (= به قولش عمل کرد).
او مرد حرفش است (= به قولش عمل می کند).
مدت، اصطلاح
اصطلاح
designation
تعیین
نام
appellation
نامگذاری
locution
مکان
vocable
با صدا
lexeme
واژگان
morpheme
تکواژ
صدا
usage
استفاده
نوبت عبارت
عبارت
عنوان
برچسب
denomination
فرقه
idiom
نام مستعار
moniker
مقاله
monicker
اپیدرم
برچسب زدن
nomenclature
خط
epithet
بر اساس اسم
tag
تعیین مشخصات
caption
byname
characterization