term

base info - اطلاعات اولیه

term - مدت، اصطلاح

noun - اسم

/tɜːrm/

UK :

/tɜːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [term] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a technical/legal/generic term


    یک اصطلاح فنی/حقوقی/عمومی

  • a glossary of terms


    واژه نامه اصطلاحات


  • یک اصطلاح سوء استفاده

  • What is the meaning of the term ‘globalization’?


    معنای اصطلاح «جهانی شدن» چیست؟

  • William Gibson coined the term (= invented the term) ‘cyberspace’ in 1984.


    ویلیام گیبسون در سال 1984 اصطلاح (= اصطلاح) فضای مجازی را ابداع کرد.

  • ‘Old man’ is a slang term for ‘father’.


    پیرمرد یک اصطلاح عامیانه برای پدر است.

  • The term ‘Generation X’ refers to the people born in the 1950s and 1960s.


    اصطلاح نسل X به افرادی اطلاق می شود که در دهه های 1950 و 1960 متولد شده اند.

  • ‘Register’ is the term commonly used to describe different levels of formality in language.


    ثبت اصطلاحی است که معمولاً برای توصیف سطوح مختلف رسمیت در زبان استفاده می شود.


  • من به دلیل نیاز به یک اصطلاح بهتر، خود را به عنوان یک آدم نادان توصیف می کنم.

  • the spring/summer/autumn/fall term


    ترم بهار / تابستان / پاییز / پاییز

  • Many students now have paid employment during term.


    در حال حاضر بسیاری از دانشجویان در طول ترم شغلی با حقوق دارند.

  • It's nearly the end of term.


    تقریباً پایان ترم است.

  • It's nearly the end of the term.


    در اولین دوره ریاست جمهوری/در سمت ریاست جمهوری

  • during the president’s first term of/in office


    یک دوره به عنوان رئیس جمهور / شهردار / فرماندار / نخست وزیر

  • a term as president/mayor/governor/prime minister


    او به خاطر این جرم به 25 سال زندان/حبس محکوم شد.

  • He was sentenced to a prison/jail term of 25 years for the offence.


    او پنج سال حبس را سپری کرد.

  • She served a five-year term of imprisonment.


    قرارداد برای مدت معین پنج ساله بود.

  • The contract was for a fixed term of five years.


    برای تمدید مدت وام


  • دوره ریاست جمهوری او در پایان ماه می به پایان می رسد.

  • His presidential term expires at the end of May.


    زندگی او به دوره طبیعی خود رسیده بود.

  • His life had reached its natural term.


    این نگاه به اقتصاد به دوره خود نزدیک می شود (= به زودی کهنه می شود).

  • This view of the economy is approaching its term (= it will soon be old-fashioned).


    حاملگی به ترم کامل رفت (=طول زمان طبیعی طول کشید).

  • The pregnancy went to full term (= lasted the normal length of time).


    بچه او در ترم متولد شد.

  • Her baby was born at term.


    چنین توسعه ای حداقل در کوتاه مدت بعید به نظر می رسد (= برای مدت طولانی اتفاق نخواهد افتاد).


  • در درازمدت، فرزندان مادران افسرده بیشتر از افسردگی دوران کودکی رنج می برند.

  • In the longer term children of depressed mothers are more likely to suffer from childhood depression.


    در دراز مدت، تلاش های ما نتیجه خواهد داد.

  • In the long term our efforts will pay off.


    بیش از 200 کلمه ننویسید.

  • Do not write more than 200 words.


    او از کلمات طولانی استفاده می کند.

  • He uses a lot of long words.


    اصطلاحات فنی/حقوقی/علمی

  • technical/​legal/​scientific terms


    چه کسی عبارت اخبار جعلی را ابداع کرد؟

  • Who coined the phrase ‘fake news’?


synonyms - مترادف

  • کلمه


  • اصطلاح


  • نام


  • عبارت

  • locution


    مکان


  • عنوان

  • appellation


    نامگذاری

  • denomination


    فرقه

  • designation


    تعیین

  • idiom


    برچسب


  • مقاله


  • اپیدرم

  • epithet


    نام مستعار

  • monicker


    برچسب زدن

  • moniker


    بر اساس اسم

  • nomenclature


    تعیین مشخصات

  • tag


    خط

  • byname


    با صدا

  • caption


    نوبت عبارت

  • characterization


    سبک


  • رسیدگی

  • vocable


    معرفت


  • استینامی


  • دلالت


  • اجبار

  • cognomen


    سوبریکت

  • appellative


  • nickname


  • denotation


  • compellation


  • sobriquet


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

alderman

لغت پیشنهادی

constitutes

لغت پیشنهادی

thousand