cost

base info - اطلاعات اولیه

cost - هزینه

noun - اسم

/kɔːst/

UK :

/kɒst/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [cost] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the high/low cost of housing


    هزینه بالا/پایین مسکن

  • A new computer system has been installed at a cost of £80 000.


    یک سیستم کامپیوتری جدید با هزینه 80000 پوند نصب شده است.

  • You could buy a used car at a fraction of the cost of a new one.


    شما می توانید یک ماشین دست دوم را با کسری از هزینه یک ماشین جدید خریداری کنید.


  • ما حتی پول کافی برای تامین هزینه غذا هم نداشتیم.

  • Consumers will have to bear the full cost of these pay increases.


    مصرف کنندگان باید تمام هزینه این افزایش حقوق را متحمل شوند.

  • The plan had to be abandoned on grounds of cost.


    این طرح به دلیل هزینه باید کنار گذاشته می شد.

  • The total cost to you (= the amount you have to pay) is £3 000.


    کل هزینه برای شما (= مبلغی که باید بپردازید) 3000 پوند است.

  • Energy is a major cost for businesses.


    انرژی یک هزینه عمده برای مشاغل است.

  • He estimates the cost for this project at $150 000.


    او هزینه این پروژه را 150000 دلار تخمین زده است.

  • The use of cheap labour helped to keep costs down.


    استفاده از نیروی کار ارزان به کاهش هزینه ها کمک کرد.

  • Reducing costs means we can keep prices as low as possible.


    کاهش هزینه ها به این معنی است که می توانیم قیمت ها را تا حد امکان پایین نگه داریم.

  • We have to find new ways of cutting costs.


    ما باید راه های جدیدی برای کاهش هزینه ها پیدا کنیم.

  • The company is focused on lowering its operating costs.


    این شرکت بر کاهش هزینه های عملیاتی خود متمرکز شده است.

  • We have had to raise our prices because of rising costs.


    به دلیل افزایش هزینه ها مجبور شدیم قیمت های خود را افزایش دهیم.

  • Opinion was divided on the potential costs and benefits of the scheme.


    نظرات در مورد هزینه ها و مزایای احتمالی این طرح تقسیم شد.


  • هزینه وحشتناک جنگ در مرگ و رنج


  • هزینه زیست محیطی انرژی هسته ای

  • She saved him from the fire at the cost of her own life (= she died).


    او را به قیمت جان خود از آتش نجات داد (= مرد).

  • Victory came at a high cost.


    پیروزی هزینه زیادی داشت.


  • آنها چند صد متر پیشروی کردند، اما هزینه سنگینی برای زندگی داشتند.

  • He worked non-stop for three months, at considerable cost to his health.


    او به مدت سه ماه بدون وقفه کار کرد و هزینه های زیادی برای سلامتی او به همراه داشت.


  • احساس کردم نیاز دارم که مردم را راضی کنم، صرف نظر از هزینه و زمان.

  • He was ordered to pay £2 000 costs.


    او به پرداخت 2000 پوند هزینه محکوم شد.


  • شما باید به هر قیمتی شده مطبوعات را از کشف این موضوع باز دارید.

  • He is determined to win at any cost.


    او مصمم است به هر قیمتی پیروز شود.

  • goods sold at cost


    کالاهای فروخته شده به قیمت تمام شده

  • The town is now counting the cost of its failure to provide adequate flood protection.


    این شهر اکنون در حال محاسبه هزینه های عدم ارائه حفاظت مناسب در برابر سیل است.

  • He's a ruthless businessman, as I know to my cost.


    او یک تاجر بی رحم است، همانطور که من می دانم هزینه من است.

  • house prices


    قیمت خانه

  • How much are these? They don’t have a price on them.


    این ها چقدر میشوند؟ آنها قیمتی روی آنها ندارند.

  • I can’t afford it at that price.


    من نمی توانم آن را با این قیمت بپردازم.

synonyms - مترادف

  • قیمت


  • شارژ

  • fee


    هزینه


  • نرخ


  • ارزش


  • میزان


  • صورت حساب


  • شکل

  • tariff


    تعرفه


  • مخارج

  • expenditure


    کرایه


  • نقل قول

  • fare


    خرج کردن

  • quotation


    برگه


  • عوارض

  • tab


    قبل از

  • toll


    ارزیابی

  • ante


    خسارت


  • تخمین زدن


  • هزینه ها

  • dues


    حمل و نقل


  • وضع مالیات

  • expenses


    پرداخت

  • freight


    خرده فروشی

  • levy


    نمره

  • outlay


    عقب گرد


  • مجموع

  • retail



  • setback


  • sum


antonyms - متضاد

  • پرداخت

  • repayment


    بازپرداخت

  • remittance


    حواله


  • توافق

  • defrayal


    استیضاح

لغت پیشنهادی

inspired

لغت پیشنهادی

constructive

لغت پیشنهادی

refresher