housing

base info - اطلاعات اولیه

housing - مسکن

noun - اسم

/ˈhaʊzɪŋ/

UK :

/ˈhaʊzɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [housing] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • rental/student housing


    مسکن اجاره ای / دانشجویی

  • temporary/permanent housing


    مسکن موقت/دائم

  • low-cost/cheap housing


    مسکن کم هزینه/ارزان

  • There is an urgent need to build more affordable housing.


    نیاز فوری به ساخت مسکن ارزان‌تر وجود دارد.

  • We must find a way to solve the city's housing crisis.


    باید چاره ای برای حل بحران مسکن شهر پیدا کنیم.

  • The study linked poor housing conditions to a variety of health problems.


    این مطالعه شرایط بد مسکن را با انواع مشکلات بهداشتی مرتبط دانست.

  • How severe is the housing shortage in Hong Kong?


    کمبود مسکن در هنگ کنگ چقدر شدید است؟

  • the housing market (= the activity of buying and selling houses, etc.)


    بازار مسکن (= فعالیت خرید و فروش خانه و غیره)

  • The low interest rate has triggered a housing bubble (= a period of time when house prices increase quickly but which is unlikely to last long).


    نرخ بهره پایین باعث ایجاد حباب مسکن شده است (= دوره زمانی که قیمت مسکن به سرعت افزایش می‌یابد، اما بعید است مدت طولانی ادامه یابد).

  • Tenants may only keep pets with the written consent of the housing department.


    مستاجرین فقط می توانند با رضایت کتبی اداره مسکن از حیوانات خانگی نگهداری کنند.

  • They discussed how the council's housing policy could be changed to deal with the growing housing crisis.


    آنها در مورد چگونگی تغییر سیاست مسکن شورا برای مقابله با بحران فزاینده مسکن بحث کردند.

  • a car’s rear axle housing


    محفظه محور عقب خودرو

  • Many health problems are made worse by inadequate housing.


    بسیاری از مشکلات بهداشتی با مسکن ناکافی بدتر می شود.

  • Many new housing developments had sprung up around the city.


    بسیاری از ساختمان‌های جدید مسکن در اطراف شهر به وجود آمده بود.

  • She receives a substantial housing allowance on top of her salary.


    او علاوه بر حقوقش کمک هزینه مسکن قابل توجهی دریافت می کند.

  • The aim of the scheme was to provide good low-cost housing for workers.


    هدف از این طرح تامین مسکن خوب و کم هزینه برای کارگران بود.

  • The area is dominated by terraced housing.


    این منطقه توسط خانه های پلکانی غالب است.

  • They provide good low-cost housing for workers.


    آنها مسکن خوب و کم هزینه برای کارگران فراهم می کنند.

  • Too many families are still living in substandard housing.


    بسیاری از خانواده ها هنوز در خانه های نامرغوب زندگی می کنند.

  • What happens when the housing boom finally slows?


    وقتی رونق مسکن در نهایت کند شود چه اتفاقی می افتد؟

  • The housing market has had a good year.


    بازار مسکن سال خوبی را پشت سر گذاشت.

  • There's a shortage of cheap housing in the region.


    کمبود مسکن ارزان در منطقه وجود دارد.

  • affordable/expensive housing


    مسکن مقرون به صرفه / گران قیمت

  • There was a need to provide housing for workers in the new industries.


    نیاز به تامین مسکن برای کارگران صنایع جدید وجود داشت.

  • 55% of respondents live in rented housing and 30% are owner-occupiers.


    55 درصد از پاسخ دهندگان در خانه های اجاره ای زندگی می کنند و 30 درصد آنها مالک هستند.

  • Lack of access to affordable housing is a problem for young people in the area.


    عدم دسترسی به مسکن مقرون به صرفه مشکلی برای جوانان این منطقه است.


  • این پست مناسب افرادی است که در حال حاضر در بخش مسکن یا برنامه ریزی شهری کار می کنند.

  • a housing committee/department/officer


    یک کمیته مسکن / بخش / افسر

  • The rotary engine housing prevents scuffing.


    محفظه موتور دوار از خراشیدگی جلوگیری می کند.

synonyms - مترادف
  • buildings


    ساختمان ها

  • architecture


    معماری


  • ساخت و ساز


  • ساختمان

  • houses


    خانه ها

  • skyscrapers


    آسمان خراش ها

  • high rises


    بالا می رود


  • ساختار

  • habitation


    سکونت

antonyms - متضاد

  • دفتر

  • unemployment


    بیکاری

لغت پیشنهادی

frivolous

لغت پیشنهادی

symbiotic

لغت پیشنهادی

selfless