vehicle
vehicle - وسیله نقلیه
noun - اسم
UK :
US :
وسیله نقلیه
a machine with an engine that is used to take people or things from one place to another such as a car bus or truck
ماشینی با موتوری که برای بردن افراد یا اشیا از مکانی به مکان دیگر مانند ماشین، اتوبوس یا کامیون استفاده می شود.
چیزی که برای بیان و انتشار ایده ها، نظرات و غیره استفاده می کنید
یک فیلم، برنامه تلویزیونی و غیره که برای جلب توجه عمومی برای یکی از افراد در آن ساخته شده است
چیزی که به عنوان راهی برای دستیابی به یک نتیجه خاص استفاده می شود
نوع خاصی از سرمایه گذاری
ماشین، اتوبوس و غیره
a machine usually with wheels and an engine used for transporting people or goods, especially on land
ماشینی که معمولاً دارای چرخ و موتور است که برای حمل و نقل افراد یا کالاها به ویژه در خشکی استفاده می شود
راهی برای دستیابی، تولید یا بیان چیزی
a show film exhibition etc. that is used to show the special skills or qualities of one particular performer or artist
نمایش، فیلم، نمایشگاه و غیره که برای نشان دادن مهارت ها یا ویژگی های خاص یک مجری یا هنرمند خاص استفاده می شود.
چیزی که برای حمل و نقل افراد یا کالاها استفاده می شود. چیزی که در زمین یا جاده ها استفاده می شود
راهی برای رسیدن به چیزی
ماشین، اتوبوس، کامیون و غیره
چیزی که بتوان از آن به عنوان راهی برای دستیابی، تولید یا بیان چیزی استفاده کرد
یک نوع سرمایه گذاری
تنها 373804 وسیله نقلیه با وجود تبلیغات عظیم 50 میلیون پوندی توسط صنعت فروخته شد.
استفاده از سریال های تلویزیونی به عنوان وسیله ای برای انتشار اطلاعات عمومی
The crew had been busy running cargo and vehicles on a waterborne Main Supply Route until just after midnight.
خدمه تا ساعت بعد از نیمه شب مشغول حمل بار و وسایل نقلیه در مسیر اصلی تامین آب بودند.
هر جاده مسدود شده است، هر وسیله نقلیه اورژانسی به دام افتاده یا خراب است، هر بیمارستان ویران شده است.
رای مخفی ابزار مهمی برای انتخابات آزادتر بود.
استعمال دخانیات فقط در داخل وسایل نقلیه مجاز است و دودها باید در داخل آن خودروها خاموش شوند.
یک وسیله نقلیه موتوری
motor vehicles (= cars, buses, lorries, etc.)
وسایل نقلیه موتوری (= اتومبیل، اتوبوس، کامیون و غیره)
آیا شما راننده این وسیله نقلیه هستید؟
پلیس فکر می کند که او در حال رانندگی یک وسیله نقلیه سرقتی است.
rows of parked vehicles
ردیف وسایل نقلیه پارک شده
هنر ممکن است به عنوان وسیله ای برای تبلیغات استفاده شود.
این نمایشنامه وسیله ای ایده آل برای استعدادهای اوست.
او در حال دور شدن دیده شد و شماره ثبت وسیله نقلیه اش به پلیس داده شد.
یک وسیله نقلیه چهار چرخ متحرک کرایه کنید—نقاط زیادی برای کشف خارج از مسیر وجود دارد.
او توسط چراغ های یک وسیله نقلیه روبرو کور شده بود.
سگهای مواد یاب برای تعقیب مردان پس از رها کردن وسیله نقلیه در یک گودال به داخل آورده شدند.
اتوبوس با خودروی ساکن تصادف کرد.
در مرکز شهر تردد وسایل نقلیه چرخدار ممنوع است.
خودروی رئیس جمهور را کاروانی از خودروها تعقیب می کردند.
سارقان با خودروی سرقتی متواری شدند.
در ادامه تحقیقات پلیس این خودرو توقیف شد.
مجموع فروش خودرو نسبت به سال گذشته 5 درصد افزایش یافته است.
دو راننده بر اثر برخورد خودروهایشان در نزدیکی تیرسک از جراحت نجات یافتند.
جرایم خودرو 16 درصد کاهش یافته است.
وسیله نقلیه مجهز به گیرنده GPS
صاحبان خودروهایی که وسایل نقلیه آنها یدککش شده است (دور)
مرگ و میر ناشی از تصادفات وسایل نقلیه موتوری
taxis and private-hire vehicles
تاکسی و وسایل نقلیه شخصی اجاره ای
کنترل های شدیدتر بر آلایندگی خودرو
خودروهایی که با بیودیزل کار می کنند
خودروهایی که با بنزین بدون سرب کار می کنند
از تانک ها و خودروهای زرهی علیه شورشیان استفاده شد.
مسیرها چرخه ها را از وسایل نقلیه موتوری جدا می کند.
عکس از پنجره یک وسیله نقلیه در حال حرکت گرفته شده بود.
روزانه هزاران سرقت از وسایل نقلیه گزارش می شود.
صدای نزدیک شدن ماشینی را شنیدیم.
اتحادیه دانشجویان وسیله اصلی ارتباط دانشجویان در دانشکده است.
automobile
خودرو
wheels
چرخ ها
ماشین
خودکار
اتوبوس
van
ون
کامیون
دستگاه
waggonUK
waggonUK
wagonUS
واگن US
jalopy
ژلوپی
conveyance
انتقال
crate
جعبه
heap
پشته
bicycle
دوچرخه
motorcycle
موتورسیکلت
buggy
حشره دار
hooptie
هوپتی
jeep
جیپ
transport
حمل و نقل
تاکسی
cab
قایق
حامل
ارابه
chariot
وسیله نقلیه موتوری
taxi
وسیله حمل و نقل
سبد خرید
motorized vehicle
means of transport
cart
lorry