crew
crew - خدمه
noun - اسم
UK :
US :
همه افرادی که در یک کشتی یا هواپیما کار می کنند
گروهی از افراد که با مهارت های خاص با هم کار می کنند
تیمی از افرادی که در مسابقات قایقرانی شرکت می کنند
گروهی از افراد یا دوستان - اغلب برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
گروهی از نوازندگان، به ویژه آنهایی که موسیقی هیپ هاپ، رپ یا گاراژ می نوازند
گروهی از رقصندگان هیپ هاپ
a group of young people who spend time together often one that is involved in crime drugs, or violence
گروهی از جوانانی که وقت خود را با هم می گذرانند، اغلب افرادی که درگیر جرم، مواد مخدر یا خشونت هستند
بخشی از خدمه یک قایق
همه افرادی که در یک کشتی یا هواپیما کار می کنند به جز مهمترین افسران
گروهی از افرادی که با هم کار می کنند، به ویژه همه کسانی که روی کشتی، هواپیما و غیره کار می کنند و کار می کنند.
a group of people who work together especially all those who work on and operate a ship aircraft etc.
افرادی که در کشتی، هواپیما و غیره کار می کنند و افسر نیستند
ورزش پارو زدن با قایق (= باعث حرکت آن در آب با استفاده از میله هایی با انتهای صاف به نام پارو)
the sport of rowing a boat (= causing it to move through water using poles with flat ends called oars)
اگر یک قایق را خدمه کنید، یا برای کسی در قایق او خدمه کنید، به آن کمک می کنید.
همه افرادی که با هم کار می کنند، به ویژه. برای اداره یک کشتی یا هواپیما یا همه افراد درجه پایین تر
کاپیتان و خدمه مایلند در پرواز 381 به ژنو از شما استقبال کنند.
همه بازیگران و عوامل فیلم کار بزرگی انجام داده اند.
من می خواهم از طرف افسران و خدمه از شما تشکر کنم.
دو اکیپ آتش نشانی از بوری در این تصادف که در یک باران سیل آسا رخ داد شرکت کردند.
جانز تصمیم گرفت ساتریانی را به صورت زنده در طول 12 روز در استودیو با گروهی از بازیکنان انتخاب شده ضبط کند.
خدمه شادی از دانشجویان خارجی را در خوابگاه پیدا کردیم.
Heritage خارج از اسکاربرو کار می کرد و گمان می رود خدمه او اهل بریدلینگتون باشند.
Johns decided to record Satriani live in the studio over the course of 12 days with a handpicked crew of session players.
روی آیفون کلیک کردم و از رئیس خدمه و تفنگچی پرسیدم که آیا آماده هستند؟
همه سرنشینان ملکه مونترال، از جمله خدمه، جان باختند.
مصدومیت من به معنای کار اضافی برای بقیه خدمه خواهد بود.
برای ماموریت های روزانه، خدمه می توانند از شلوار جین و تی شرت یا هر لباسی که روی زمین می پوشند استفاده کنند.
خدمه شاتل فضایی روز جمعه یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار خواهند کرد.
For day-to-day mission operations the crew can use jeans and T-shirts or any clothing that they would wear on Earth.
crew members
خدمه
تمام مردان و زنان خدمه
هیچ یک از مسافران و خدمه آسیبی ندیدند.
خدمه هواپیما به همه دستور دادند که روی صندلی بمانند.
تغییر خدمه در فرانکفورت
افسران و خدمه
یک گروه فیلم/دوربین/تلویزیون
یک آتش نشان / یک اورژانس / یک خدمه نجات
خدمه آمبولانس بیش از یک ساعت طول کشید تا آنها را آزاد کنند.
ده نفر به رئیس خدمه پاسخ می دهند.
افرادی که او دعوت کرد یک خدمه بسیار متشکل بودند (= ترکیبی عجیب از انواع افراد).
یکی از خدمه کمبریج
من به این فکر می کنم که این ترم برای خدمه بیرون بروم (= پیوستن به تیم قایقرانی).
تیم های آتش نشانی به محل اعزام شدند.
او در قایق تفریحی خود برای یک میلیاردر خدمه می کند.
ما در حال گشت و گذار در اطراف دریای مدیترانه هستیم.
من دوست دارم در رودخانه نیل قایق سواری کنم.
بازیگران و عوامل فیلم تمام تلاش خود را می کنند.
اکیپ های آتش نشانی حدود ساعت 5 به خانه فراخوانده شدند.
Maintenance crews have been working 18-hours shifts to repair the damage.
اکیپ های تعمیر و نگهداری در شیفت های 18 ساعته برای ترمیم خسارت کار کرده اند.
گروه فیلمبرداری و بازیگران تا آن زمان استودیو را ترک کرده بودند.
خدمه پشتیبانی ما با دو لندرور پشت سر گذاشتند.
این خانه به زودی توسط گروه های تلویزیونی و عکاسان محاصره شد.
دو خدمه شش نفره کار را به صورت شیفتی انجام دادند.
ما گروه های دوربین از ABC، CBS و NBC داریم که می آیند.
خدمه تعمیر و نگهداری/پشتیبانی
بیایید یک خدمه را دور هم جمع کنیم و به میخانه برویم.
ما او را در غذاخوری با گروهی از متخصصان کامپیوتر پیدا کردیم.
an ambulance/lifeboat crew
خدمه آمبولانس/قایق نجات
یک گروه تلویزیونی/فیلم/دوربین
این هواپیما دارای/حامل خدمه هفت نفره است.
گروه
باند
جمعیت
شرکت
دسته
مهمانی - جشن
بسته
تیم
تنظیم
squad
اوباش
دایره
mob
لباس
مجموعه
خوشه
outfit
ارتش
assemblage
در اختیار داشتن
ازدحام
troupe
فرقه
مونتاژ
posse
گروه ترکان و مغولان
swarm
جماعت
faction
تیپ
assembly
سازمان انگلستان
horde
سازمان ایالات متحده
congregation
مقدار زیادی
brigade
گله
organisationUK
organizationUS
herd
شخصی
یکی
کل
تقسیم
separation
جدایش، جدایی
ارتباط
تنها
صلح
خط
single entity
موجودیت واحد