gang

base info - اطلاعات اولیه

gang - دسته

noun - اسم

/ɡæŋ/

UK :

/ɡæŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [gang] در گوگل
description - توضیح

  • گروهی از جوانان که با هم وقت می گذرانند و اغلب درگیر جنایت یا مواد مخدر هستند و اغلب با گروه های دیگر مبارزه می کنند


  • گروهی از جوانان با هم در یک مکان، به ویژه جوانانی که ممکن است باعث دردسر شوند

  • a group of criminals who work together


    گروهی از جنایتکاران که با هم کار می کنند


  • گروهی از دوستان به خصوص جوانان

  • a group of workers or prisoners doing physical work together


    گروهی از کارگران یا زندانیان که با هم کار فیزیکی انجام می دهند


  • گروهی از جوانان، به ویژه مردان جوان، که اوقات خود را با هم می گذرانند، اغلب با گروه های دیگر دعوا می کنند و رفتار بدی دارند

  • a group of criminals who work together


    یک گروه از دوستان

  • a group of friends


    گروهی از کارگران یا زندانیان که با هم کار می کنند

  • a group of workers or prisoners who work together


    گروهی از جنایتکاران یا افراد، به ویژه. مردان و زنان جوانی که با هم وقت می گذرانند و باعث دردسر می شوند

  • a group of criminals or of people esp. young men and women, who spend time together and cause trouble


    گروهی از افرادی که با یکدیگر دوست هستند یا در یک فعالیت مشترک هستند


  • همیشه گروه هایی از بچه ها در اطراف مرکز خرید آویزان هستند.

  • There are always gangs of kids hanging around the shopping mall.


    پلیس می گوید یک باند مسلح نزدیک به 1.9 میلیون دلار در یک سرقت از بانک در آخر هفته سرقت کرده است.

  • Police say an armed gang stole nearly $1.9 million in a bank robbery over the weekend.


    این مردی است که در نیمه اول مانند یک باند زنجیره ای آلاباما با ظرافت و سرعت حرکت می کرد.

  • This is the guy who in the first half was moving as gracefully and quickly as an Alabama chain gang.


    جسی وود، 15 ساله، کریسمس گذشته توسط یک گروه مست در ریچموند لندن مورد لگد و ضرب و شتم قرار گرفت.

  • Jesse Wood 15, was kicked and slashed by a drunken gang at Richmond, London, last Christmas.


    بچه‌های درون شهر اغلب برای محافظت و کسب درآمد از طریق فروش مواد مخدر به باندها می‌پیوندند.

  • Inner-city kids often join gangs for protection and for the chance to make money by selling drugs.


    این فقط اعضای باند نیستند که دچار مشکل می شوند - بلکه بچه های طبقه متوسط ​​و طبقه بالا نیز هستند.

  • It is not just gang members who get into trouble - it's middle-class and upper-class kids as well.


    یک باند موتور سواری

  • a motorcycle gang


    اما او واقعاً باند خودش بود.

  • But he was really his own gang.


    پلیس معتقد است که توسط یک باند حرفه ای حداقل چهار نفره گرفته شده است و به دستور سرقت می کنند.

  • Police believe it was taken by a professional gang of at least four stealing to order.


    درگیری بین دو باند رقیب در گرفت.

  • Fighting broke out between two rival gangs.


    اگر یکی از اعضای باند کانلی بود، منطقی نبود، اما چه کسی از این محموله مطلع می شد؟

  • If it was a member of Connelly's gang it made no sense yet who else would know about the shipment?


    چند تن از اعضای باند در مورد تیراندازی مورد بازجویی قرار گرفته اند.

  • Several gang members have been questioned about the shooting.


    او با سارا و ژاکی و گروه رفت.

  • She went with Sarah and Jacquie and the gang.


    کارآگاهان روز گذشته به امید ردیابی این باند به تحقیقات خانه به خانه پرداختند.

  • Detectives yesterday carried out house-to-house enquiries in the hope of tracking the gang.


    هشدار: باندهای جیب بری در این منطقه فعالیت می کنند.

  • Warning: gangs of pickpockets operate in this area.


example - مثال
  • criminal gangs


    باندهای جنایتکار

  • A four-man gang carried out the robbery.


    یک باند چهار نفره این سرقت را انجام دادند.

  • a gang of thieves


    یک باند دزد

  • Several gang members have been arrested.


    چند تن از اعضای باند دستگیر شده اند.


  • برای پیوستن به یک باند


  • یک باند خیابانی

  • the growing war between rival gangs


    جنگ فزاینده بین باندهای رقیب

  • a gang of youths


    گروهی از جوانان

  • We were all in the same gang.


    همه ما در یک گروه بودیم.

  • Many gang members are just children.


    بسیاری از اعضای باند فقط کودک هستند.

  • Al the local boys are members of gangs.


    همه پسرهای محلی اعضای باندها هستند.

  • gang warfare


    جنگ باند

  • The whole gang will be there.


    کل باند آنجا خواهند بود.

  • a prison/work gang


    یک باند زندان/کار

  • The robbery was carried out by an armed gang.


    این سرقت توسط یک باند مسلح انجام شد.

  • He was accused of having links with drug smuggling and criminal gangs.


    او متهم به ارتباط با قاچاق مواد مخدر و باندهای جنایتکار بود.

  • criminal gang members and drug dealers


    اعضای باند جنایتکار و فروشندگان مواد مخدر

  • A lot of the lads belong to gangs.


    بسیاری از بچه ها متعلق به باندها هستند.

  • Fights had ensued between rival gangs of football fans.


    درگیری بین باندهای رقیب هواداران فوتبال رخ داده بود.

  • He forced me to join his gang.


    او مرا مجبور کرد به گروهش ملحق شوم.

  • Her cousin was killed in a gang fight when he was only 16.


    پسر عموی او زمانی که تنها 16 سال داشت در یک درگیری گروهی کشته شد.

  • a gang of skinheads


    گروهی از اسکین هدها


  • داستان زندگی باند لس آنجلس

  • Her friends made me feel welcome and treated me as one of the gang.


    دوستان او به من احساس خوش آمد گویی کردند و با من به عنوان یکی از گروه ها رفتار کردند.

  • I go out with a gang of friends most Saturdays.


    من بیشتر شنبه ها با یک دسته از دوستان بیرون می روم.

  • We go skiing every year with the same gang.


    ما هر سال با همین دسته به اسکی می رویم.

  • The work was done by convicts working in gangs.


    این کار توسط محکومانی که در باندها کار می کردند انجام می شد.

  • The gang leader usually agrees a rate with the site manager.


    رهبر باند معمولاً با مدیر سایت توافق می کند.

  • Fights among rival gangs account for most murders in the city.


    دعوا میان باندهای رقیب بیشترین قتل ها در شهر را به خود اختصاص داده است.

  • a gang of armed robbers


    یک باند سارق مسلح

  • I've made friends at my new school but I miss the old gang.


    من در مدرسه جدیدم دوستانی پیدا کرده ام، اما دلم برای گروه قدیمی تنگ شده است.

synonyms - مترادف

  • جمعیت


  • گروه


  • بسته


  • باند


  • شرکت

  • mob


    اوباش


  • دسته


  • دایره

  • horde


    گروه ترکان و مغولان


  • بدن

  • herd


    گله

  • lot


    مقدار زیادی


  • حلقه

  • set


    تنظیم

  • assemblage


    مجموعه

  • clique


    خوشه


  • خانواده

  • coterie


    خدمه


  • در اختیار داشتن

  • posse


    ازدحام

  • throng


    قبیله


  • انجمن

  • clan


    coven


  • راند

  • coven


    معاشرت

  • drove


    محکم

  • fellowship


    تا کردن


  • جمع آوری

  • fold


    کلاچ

  • gathering


  • klatch


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

weathering

لغت پیشنهادی

siren

لغت پیشنهادی

alternate